شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱ - دیباچه
به نام آن که جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ز فضلش هر دو عالَم گشت روشن
ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
توانایی که در یک طرفةالعین
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب
گذشته هفت و ده از هفتصد سال
ز هجرت ناگهان در ماه شوال
رسولی با هزاران لطف و احسان
رسید از خدمت اهل خراسان
بزرگی کاندر آنجا هست مشهور
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳ - سؤال در ماهیّت فکرت
نخست از فکرِ خویشم در تحیّر
چه چیز است آن که خوانندش تفکّر
چه بود آغازِ فکرت را نشانی
سرانجامِ تفکّر را چه خوانی
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب
مرا گفتی بگو چِبْوَد تفکّر
کز این معنی بماندم در تحیّر
تفکّر رفتن از باطل سوی حق
به جزو اندر بدیدن کلِّ مطلق
حکیمان کاندر این کردند تصنیف
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۵ - تمثیل در بیان سر پنهانی حق در عین پیدایی
اگر خورشید بر یک حال بودی
شعاعِ او به یک منوال بودی
ندانستی کسی کین پرتو اوست
نبودی هیچ فرق از مغز تا پوست
جهان جمله فروغِ نورِ حق دان
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶ - سؤال در موضوع فکرت
کدامین فکر ما را شرط راه است؟
چرا گه طاعت است و گه گناه است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۷ - جواب
در آلا فکر کردن شرطِ راه است
ولی در ذاتِ حق محضِ گناه است
بود در ذاتِ حق اندیشه باطل
محالِ محض دان تحصیلِ حاصل
چو آیات است روشن گشته از ذات
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۸ - تمثیل در بیان ظهور خورشید حقیقت در آیینه کائنات
اگر خواهی که بینی چشمهٔ خوُر
تو را حاجت فتد با جرمِ دیگر
چو چشمِ سر ندارد طاقتِ تاب
توانْ خورشیدِ تابان دید در آب
از او چون روشنی کمتر نماید
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۹ - قاعده در شناخت عوالم پنهان و شرایط عروج بدان عوالم
تو از عالم همین لفظی شنیدی
بیا برگو که از عالم چه دیدی؟
چه دانستی ز صورت یا ز معنی؟
چه باشد آخرت، چوُن است دُنیی؟
بگو سیمرغ و کوهِ قاف چبود؟
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۰ - قاعده در تشبیه کتاب آفرینش به کتاب وحی
به نزد آنکه جانش در تجلّی است
همه عالم کتاب حق تعالی است
عَرَض اِعراب و جوهر چون حروف است
مراتب همچو آیاتِ وقوف است
از او هر عالَمی چون سورهای خاص
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۱ - قاعدهٔ تفکر در آفاق
مشو محبوس ارکان و طبایع
برون آی و نظر کن در صنایع
تفکّر کن تو در خلق سماوات
که تا ممدوح حقّ گردی در آیات
ببین یک ره که تا خود عرشِ اعظم
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۲ - تمثیل در بیان وحدت کارخانه عالم
تو گویی هست این افلاک دوّار
به گردش روز و شب چون چرخ فخّار
وز او هر لحظهای دانای داور
ز آب و گِل کند یک ظرفِ دیگر
هر آنچه در مکان و در زمان است
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۳ - قاعده در تفکر در انفس
به اصل خویش یک ره نیک بنگر
که مادر را پدر شد باز و مادر
جهان را سر به سر در خویش میبین
هر آنچ آمد به آخر پیش میبین
در آخر گشت پیدا نفسِ آدم
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۴ - سوال از ماهیت من
که باشم من مرا از من خبر کن
چه معنی دارد اندر خود سفر کن
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب
دگر کردی سؤال از من که من چیست
مرا از من خبر کن تا که «من» کیست؟
چو هستِ مطلق آید در اشارت
به لفظِ «من» کنند از وی عبارت
حقیقت کز تعیّن شد معیّن
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۶ - سوال از احوال سالک و نشانهای مرد کامل
مسافر چون بود، رهرو کدام است
که را گویم که او مردِ تمام است
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۷ - جواب به سوال اول
دگر گفتی مسافر کیست در راه
کسی کو شد ز اصلِ خویش آگاه
مسافر آن بود کو بگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود
سلوکش سیرِ کشفی دان ز امکان
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۸ - قاعده در بیان سیر نزول و مراتب صعود آدمی
بدان اوّل که تا چون گشت موجود
کز او انسانِ کامل گشت مولود
در اطوارِ جمادی بود پیدا
پس از روحِ اضافی گشت دانا
پس آنگه جنبشی کرد او ز قدرت
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۹ - تمثیل در بیان مقام نبوت و ولایت
نبی چون آفتاب آمد، ولّی ماه
مقابل گردد اندر «لی معالله»
نبوت در کمالِ خویش صافی است
ولایت اندر او پیدا، نه مخفی است
ولایت در ولیّ پوشیده باید
[...]
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۰ - جواب به سوال دوم
کسی مرد تمام است کز تمامی
کند با خواجگی کارِ غلامی
پس آنگاهی که ببرید او مسافت
نهد حقّ بر سرش تاجِ خلافت
بقایی یابد او بعد از فنا باز
[...]