گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد

 

ای نهاده خشت زر بر روزن سیمین بام

وی فکنده چین شب در گیسوی مشگین شام

نغمه ی مرغان بستان تو ربّ ذوالجلال

ورد شب خیزان درگاه تو حی لاینام

خوانده در نوروز توحید تو از اوراق گل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲ - فی نعمت رسول الثقلین و نبی الخافقین علیه الصلوة و السلام و التحیه

 

الحمدلله الذی خلق السموات العُلی

اوحی الی من لاح من آیاته نورالهُدی

آن درّ بحر کن فکان خوانده یتیمش آسمان

نابوده مثلش در جهان دُرّ یتیمی پر بها

شمع شبستان فلک سرو گلستان ملک

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۳ - فی خلوص العقیده و مناقب الائمة الاثنا عشر رضوان الله علیهم اجمعین

 

تا کی بر آستانهٔ این شش دری سرا

باشم از آشیانهٔ مالوف خود جدا

وقتست کز منازل تقلید بگذرم

و آرم بصحن گلشن تحقیق متّکا

من رافضی نیم که کنم پشت بر عتیق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۴ - فی مدح المخدوم الاعظم السعید الشهید صفی الدین عبدالمومن طاب ثراه

 

پیش از آن کاین خیمه ی پیروزه ی شد زرین طناب

بادبان آتشین زورق پدید آمد از آب

صبح محروری درون گردون کدامش قرصه داد

کز شکوفه طشت سیمین کرد پر صفرای ناب

مشتعل شد آتش گیتی فروز از تیغ کوه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۵ - فی مدح الشهریار السعید المغفور جلال الحق و الدین مسعود شاه طاب ثراه

 

ای ز شرم روی چون ماه تو در خوی آفتاب

شمع چون پروانه از مهر رخت در سوز و تاب

ماه را با آفتاب دیده ات دیدن خطا

شمع را پروانه خواندن پیش رخسارت صواب

آفتاب از مهر ماه طلعتت در تاب و تب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۶ - فی الموعظه

 

لاف آزادگی از سرو سهی آید راست

که به نوخاستگی از سر عالم برخاست

در چمن غنچه ی دم بسته ی لب دوخته را

همه دلتنگی از آنست که در بند قباست

از هواکار دل خسته ما در گره است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۷ - فی نفی الممکنات و اثبات واجب الوجود

 

چرخ سرگشته ئی گدابیشست

دهر آشفته ئی دغا بیشست

راهب دیر شش در هفتم

هندوی نحس بی بها بیشست

وانک قاضی القضاة گردونست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۸ - فی مدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی طاب مثواه

 

چون درآئی بشکر خنده شکر آب شود

ور تکلم کنی از شرم گهر آب شود

ساکن منظر چشمم که جهان بین من اوست

پیش روی تو بهنگام نظر آب شود

گر بریزم قدح دیده زمین نم گیرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۹ - فی مدح سلطان الاعظم جمال الملّة و الدین شیخ ابوسحق طاب ثراه

 

لعل شیرینت دهانرا لذت شّکر دهد

زلف پرچینت روانرا نکهت عنبر دهد

جان شیرین چون حلاوت از تو یابد دور نیست

گر لب لعلت دهانرا لذّت شکر دهد

سرو سیمین تو دل را مایل طوبی کند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۰ - فی النعت خلفاء الراشدین

 

کشتگان راه حق لاف از مسیحا می زنند

کوس وحدت بر فراز چرخ اعلی می زنند

هر زمان بنگر که بت رویان شادروان صنع

تاب در چین سر زلف سمن سا می زنند

خسروان عالم ابداع در ملک وجود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۱ - فی منقبة اسدالله الغالب علی بن ابیطالب سلام الله علیه

 

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچ خضر نقل کرده است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۲ - فی الموعظه

 

مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد

که ملک و مال بود در ره حقیقت باد

کنند خلق جهانت چو سوسن آزادی

اگرچه سرو سهی گردی از جهان آزاد

کجا به دست تو افتد ممالک جمشید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۳ - یشکو دهره

 

کار من آشفته گشت از روزگار

باد چون من روزگار آشفته کار

من چنین رنجور از رنجم بتر

درد تنهائی و هجر و انتظار

همچو موئی گشته ام در تاب و تب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره

 

تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار

که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار

فراز شرفه ی او ماه قبّه ی سیمین

درون غرفه ی او مهر شمسه ی زرکار

فرشته را ز هوا در حریم او پرواز

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۵ - فی الموعظه

 

چون مقام عبرتست این منزل ناپایدار

پیر عقلت چند گوید کای جوان الاعتبار

بر سر تخت از چه معنی ایمنی از داروبند

زانک تختت چون ببینی سر بسر بندست و دار

مال دانی چیست مار و گنج کنج عافیت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۶ - فی مدح شهریار الاعظم مبارز الحق و الدین محمد و تهنیة یوم تطهیر اولاده

 

بوقت صبح چو سیمرغ آتشین شهپر

ز زیر بال مرصّع نمود بیضه ی زر

بنیمروز رساندند منهیان افق

نوید رایت منصور خسرو خاور

شه سنان کش گیتی گشای انجم را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۷ - و له ایضاً

 

ای باقبال تو با برگ و نوا خرس و خروس

وی خرد خوانده بداندیش ترا خرس و خروس

قهر و لطفت چو مؤثر شده در ملک وجود

زشت روی آمده و خوب لقا خرس و خروس

غضب و عنف تو چون کرده تصور دد و دام

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۸ - یمدح الشیخ الاعظم سلطان المشایخ مرشد الحق و الدین ابواسحق الکازرونی قدّس الله سرّه

 

زهی سپهر برین متکّای بواسحق

فراز کنگره ی عرش جای بواسحق

شکوفه ی چمن بوستانسرای هدی

بهار باغچه ی کبریای بواسحق

ز اطلس فلک نیلگون برآورده

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۹ - یمدح الامیر الاعظم الشهریار المعظّم خسرو الغازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد بن مظفر زیدت معدلته

 

شاید ار ساید علم زین فتح سر بر آسمان

کز فرح اقبال را بر هم نمی آید دهان

منکشف شد سرّ توتی الملک بر ابنای دهر

منتشر شد رمز جاء الحق در اقطار جان

معنی انا فتحنا می دهد سیاره شرح

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۰ - یمدح الشیخ العالم قدوة الاوتاد و الاقطاب سیف الحق و الدین الباخرزی قدس الله روحه

 

دوش چون سیمرغ زرّین کوه بر قاف آشیان

آمدند از هر طرف مرغان شبخوان در فغان

شیشه ی شفّاف گشت از دوده ی ظلمت سیاه

و اتش نشّاف شد در شیشه ی شامی نهان

بسکه موج قیرگون برخاست از دریای قار

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۱۷