شنیده ایم که خون کرده ای هدر مارا

شکایت از تو نبردیم پیش کس یارا

میان دایره عارض تو نقطه خال

نموده صورت معنی جمال زیبا را

نظر به سینه آئینه شکل خود می کن

[...]

چون مدعی از سر ننهی این من و ما را

بگذر تو از این دعوی بیهوده خدا را

گر عزت و عزلت بود و علم و قناعت

از شاهی عالم نبود فرق گدا را

سرداری و سرکاری عالم همه از ماست

[...]

طالع به صبحدم شود، ار با تو آفتاب

پنهان کند ز شرم تو، رخساره در سحاب

مه را، ز خجلت تو بود، روی در محاق

وز شرم، آفتاب به رخ افکند نقاب

خورشید منکسف شود و ماه منخسف

[...]

روی و موی تو، ای تو رب و رب

چون بیاض صبح در سواد شب

تاخت عشق تو، بر حصار دل

همچو برعجم لشگر عرب

بی سبب به عقل عاشقا مخند

[...]

پیش بینان همه گفتند کسی می آید

بدل او به غلط نیز بسی می آید

یوسفی عصمت و احمد صفتی برخیزد

موسی آیات و مسیحا نفسی می آید

خر سواران همه رفتند چو دجال امروز

[...]

اسیر سنبل زلف تو گلعذارانند

خمار نرگس مست تو هوشیارانند

تو آن گلی که ز تاب رخت به گلشن دهر

سخن بر آن همه چون لاله داغدارانند

جفا و جور و تطاول ز ما دریغ مدار

[...]

دو، روز مطرب و ساقی گر اتفاق کنند

وفاق در، می و خون در، دل نفاق کنند

حصار شهر مخالف ز ترک پر آشوب

حجاز پر، زنوا، شور، در عراق کنند

شب و خیال ز سیم رباب و پرده تار

[...]

خیزید شمع وحدت روشن کنید روشن

بر تن ز نور معنی جوشن کنید جوشن

از سرو قد موزون وز، رنگ روی گلگون

امروز بزم ما را روشن کنید روشن

بذری است صلح نافع، نخلی است عدل مثمر

[...]