میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
دلا رسیده به جایی کمند ناله ما
که خو گرفته به مجنونوَشان غزاله ما
به اهل بزم چنان جام دوستی پر داد
که ریخت لای ته شیشه در پیاله ما
به گرد خوان بلا از هجوم آه، چو شمع
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷
ساقی به جلوه آر، می همچو لاله را
چون لاله برفروز جمال پیاله را
سر تا به پا چو نافه پر از مشک چین شود
گر با کمند زلف بگیرد غزاله را
دل را کنی ز تیغ جفا گر ورق ورق
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱
انگشت اگر زنی به لبم چون پیالهها
از حسرت لب تو درآیم به نالهها
در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت
خونابه جگر چکد از برگ لالهها
جان میسپرد عاشق و چشم تو میگریست
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳
امّید وعدههای تو نو میکند مرا
در دست انتظار، گرو میکند مرا
قاصد که هر زمان ز تو آید به سوی من
شرمنده خود از تک و دو میکند مرا
حیرت، مثال صورت آیینه پیش یار
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
ز جراحت تو ذوقی دل بیقرار دارد
که دل هزار دشمن، ز حسد فگار دارد
تو ستمگری، ولیکن ستم تراست ذوقی
که هزار بیگنه را، ز تو شرمسار دارد
سرو برگ من نداری تو و من درین تحیّر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
آگه از لذت غم تا من دیوانه شدم
آشنا با غم او، وز همه بیگانه شدم
تا کسی منع من از رفتن کویش نکند
شادمانم که به دیوانگی افسانه شدم
جا ندارد به دلم آرزوی وصل دگر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷
از تو ای شمع، من سوخته خرمن سوزم
همه نزدیکتر از من به تو و من سوزم
نوگلی هر شرر آتشم آید بهنظر
شب که با یاد تو در گوشه گلخن سوزم
ننگرم جانب گل کز غم روی تو مباد
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲
جفای یار، چنان برده اعتبار از من
که غیر آید و پرسد نشان یار از من
جواب نامه شوقم حدیث نومیدیست
که قاصد آمد و بگذشت شرمسار از من
مرض عشقم و بیماریام چنان صعب است
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷
دگر دل ربود از کفم دلربایی
مه بیوفایی، بلای خدایی
کشد جذبه شوق، بیاختیارم
به سوی ستمپیشه بیوفایی
مکن رو چو آیینه سوی رقیبان
[...]