سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
ز آنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام
هست روشن هست نور روشنی چندین دلیل
هفت شاه از چرخ و از اَنجُم سپاه آوردهام
گر کسی خواهد گواه از شرق عالم تا به غرب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - در مدح میرعمید سعدالدین
هلال روزه نمود از سپهر پر اختر
بشکل مشرب زرین ز چشمه کوثر
کنار چشمه کوثر رسد بروزه گشای
رحیق محترم از حق بجای شام و سحر
بر اهل دین سحر و شام این همایون ماه
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح وزیر صدرالدین
ز اقبال بر کمال شهنشاه شرق و چین
زینت گرفت صدر وزارت بصدر دین
صدری به دین پاک محمد بنام اوست
محمود بود و هست و بود تاییوم دین
صدری که اوست واسطه عقد اهل فضل
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح سعدالدین
همه سلامت سلطان ملک مشرق و چین
همه سعادت میر عمید سعدالدین
که ملک دینرا بنیاد محکم است و قوی
ز تیغ بازوی آن وز بنان و خامه این
امین و مؤتمن شاه مشرق و مغرب
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - غزل به صفات تو گویم
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت به دل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - در مدح جلال الدین علی
جلال دین نبی پادشاه شرق علی
که از شجاعت و از جود چون علی مثلی
ز نسل شاه حسین بن ذوالفقاری و هست
سر حسام ترا سهم ذوالفقار علی
بنور عدل تو آراسته است ملکت شرق
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در وصف حال خویش
از قصه دوشینه من تا که خداوند
آگاه شود میبسرایم سخنی چند
دوشینه مرا انده آن نامده فرزند
بربست به صد بند و فرو داشت به صد بند
تا صبح به من خیل خیالات فرستاد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در هجو ابوالمظفر
ای دیو بوالمظفر چون دزد بغنوی
یکشب بنخشب اندر پی فتنه نغنوی
از فعل زشت و سیرت ناخوب همبری
با دیو بوالمظفر خر کنگ کسنوی
تو گنده مغز شرعی و او گنده مغز شعر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - سوزنی گفت مدح تو ز خری
ای نجیب مؤید سکنه
میخ کوب کفایت پدری
تا تو نبوی پدر شود بیکار
گر بروی بلا و درد سری
هیچ گوئی براستی تو بدانک
[...]