گنجور

 
۱
۲
۳
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳

 

دیوانه‌ام دیوانه‌ام

از عقل و دین بیگانه‌ام

زنهار ای عاقل برو

تا نشنوی افسانه‌ام

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

ما بسی مرحله دور و دراز آمده ایم

تا کنون بر در اینخانه فراز آمده ایم

در این خانه مبندید به رخساره ما

که بدین در زره عجز و نیاز آمده ایم

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱

 

ای جان و سر حبیب و ایمان حبیب

ای درد دل حبیب و درمان حبیب

تو جان همه عالمی، آزرده مباش

اندوه تن تو باد بر جان حبیب

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۲

 

آن یک گوید که چرس و تریاک خوش است

وان یک گوید فشرده تاک خوش است

از من بشنو که هر دو آلودگیست

دامن زهر آلودگی ای پاک خوش است

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

آن یک گوید که چرس با بنگ خوش است

و این یک گوید شراب گلرنگ خوش است

از دود سیه میشود از آب خراب

آئینه دل هماره بی رنگ خوش است

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴

 

زاین خم که همیشه بی می ووارون است

میخانه عیش من چرا پر خون است

عیبش نکنم گر، دنی و گر، دون است

زانروی که نام نحس او گردون است

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۵

 

سیگار که لب بر لب تو دوخته است

آتش بدلم از حسد افروخته است

دلسوخته تر ازو منم در عشقت

لعل تو اگر قسمت دلسوخته است

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

آن زلف سیه که خوشه خرمن تو است

چون هاله بگرد ماه، پیرامن تو است

آنرشته که پای بند دلها است چرا

سرگشته همیشه دست در گردن تو است

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

یکعمر رهم بدیر خمار افتاد

کارم بکلیسیا و زنار افتاد

بد عاقبی که در این آخر کار

بازم سوی مدرسه سرو کار افتاد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۸

 

بنگر بنگارم که عجب میگذرد

جان است توئی که بلب میگذرد

آن گردن سیمین بمیان زلفین

روزی است که در بین دو شب میگذرد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

عمری است که عمر به تعب میگذرد

از هجر توام روز چه شب میگذرد

چون زلف تو تاب دارد و چشمت تب

روز و شب من به تاب و تب میگذرد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

دیشب صنمی وعده بازارم کرد

در بند دو زلف خود گرفتارم کرد

سیگار بدست شاد و خندان بگذشت

دلسوخته چون کاغذ سیگارم کرد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۱

 

لب جز لب سیگار بدان لب نرسد

هرگز کسی از لبش بمطلب نرسد

دلریش و درون سوخته و خاک شده

تا کس نشود، لبش بدان لب نرسد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

تا جامه گلگون ببرش دوخته شد

آن آتش سرخ باز افروخته شد

از آتش او خرمن دل رفت بباد

وز شعله او خانه جان سوخته شد

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

درمیکده جامی ار بصد جان بخشند

الحق که چه بی بها و ارزان بخشند

تا کور شود چشم خضر در ظلمات

از چشمه نور، آب حیوان بخشند

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

شاید، که ترا فتنه عالم نامند

آشوب همه عالم و آدم نامند

چون در همه عالمت نظیری نبود

شاید، که ترابنام عالم نامند

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

می نور دل و دیده انگور بود

می آتش طور و شعله نور بود

آن سبز درخت کاتش سرخ ببار

آورده، همین درخت انگور بود

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

هر کس سخنی گوید از آغاز وجود

از مطرب عشوه ساز نغمه پرداز وجود

من هیچ ندانستم از این پرده جز آنک

از پرده برون نمیشود راز وجود

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

می خور که چو نامرد خورد مرد شود

وز می رخ زرد، سرخ چون ورد شود

تریاک مکش چرس مخور کز هر دو

رخ زرد و بدن سست و نفس سرد شود

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

هر شب که دو سنبل تو آشفته شود

دو نرگس نیم مست تو خفته شود

آن مطلب ناگفته ما گفته شود

وان گوهر نا سفته تو سفته شود

۲ بیت
میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۰