سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷
ننالد دل که ترسد بشنود هر کس فغانش را
زتاثیر فغان آگه شود دراز نهانش را
به جستجوی دل در کوی آن دلبر بدان مانم
که مرغی در گلستان گم کند هم آشیانش را
به هر بیگانه گردید آشنا آن کس که من اول
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
ز خشم و جنگ تو جان بس ملول و دلتنگ است
از آن به بخت بدم دل همیشه در جنگ است
ز زنده دل بفریبد به مرده جان بخشد
لب ترا گهی ااعجازو گاه نیرنگ است
مرا چه فرق که گشتم هلاک در ره عشق؟
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
اگر این روزگار و این زمانه است
به عالم قصهٔ راحت فسانه است
به من دارد گمان نیمجانی
به قاصد مژدهٔ وصلم بهانه است
به کنج دام او جایی که هرگز
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
با غیر ز می پر است جامت
شادیم به عیش ناتمامت
اندیشه ی مرهم ارکند دل
گو لذت زخم او حرامت
انکار قیامت ارکند کس
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹
ما و رقیب را دل نا شاد و شاد داد
گردون به هر کس آنچه ببایست داد، داد
آنکس که کرد قسمت رنج جهان مرا
چندان که بود حوصله کم غم زیاد داد
زخمت نشد نصیب دل نا مراد من
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰
از دست دادخواه اگر این است آه من
آه ار به داد من نرسد داد خواه من
بنشست هر که دید به رخسار ماه من
زآن طره ی سیاه به روز سیاه من
از بس دلم به ناله و افغان گرفته خو
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
خطش مشک تری لعلش نباتی
نباتی رسته ز اطرافش نباتی
دهم لب تشنه جان با آن که دایم
بود جاری زهر چشمم فراتی
مقیم کوی جانانم ندارم
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در وصف بهار و مدح
ز نکهت گل و فیض صبا ورشح سحاب
جهان پیر دگر باره یافت عهد شباب
بهار قد عروسان باغ را آراست
به رنگ رنگ لباس و به گونه گونه ثیاب
زعکس لاله و گل شد ملون آب شمر
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳
شود چو شاد زقتلم دل من و تو مترس
ز یک گناه که در ضمن آن بود دو ثواب
مپرس حال دل من بخون کیست ببین
تو را به پنجه نگار و مرا به چهره خضاب
به خواب روی تو آید به دیده ی من اگر
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵
ز سائلان درت هیچکس نشد واقف
به اینکه هست تقدم سوال را به جواب
به روز کین که نشینی به بارهای که برش
ز تک بماند خنگ فلک چو خر به خلاب
اگر ز شرق به غرب آید ورود گوئی
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷
طراز محفل ایجاد میرزا احمد
توئی که ملک جهان خالیت زمانند است
به پیش طبع تو چون قطره بحر عمان است
به جنب علم تو چون کاه، کوه الوند است
جهان به نشو و نما از نسیم الطفات
[...]