سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲ - زخم زدن بانو گشسب بر رستم
فرامرز چون روی رستم بدید
سرشکش ز مژگان به رخ برچکید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳ - اندر شکار رفتن فرامرز با بانو گشسب
چو بانو به گرد اندران بنگرید
سپاهی گران دید کامد پدید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴ - ملاقات کردن پیران، فرامرز را و سخن گفتن هر دو به صلح
دلاور چو گفتار پیران شنید
پیاده شد و آفرین گسترید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵ - سخن گفتن فرامرز با پیران برای مهمانداری و قبول کردن پیران و تورانیان و مهمانی کردن فرامرز، ایشان را
چو شیده بدان روی او بنگرید
دلش چون کبوتر زتن بر تپید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار
بلای دل از دیده باید کشید
دل هر کس از دیده شد آنچه دید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
به تندی سپه را به هامون کشید
ز گرد سپه کوه شد ناپدید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
بیامد دمان تا بدان جا رسید
بدان خیمه با ساز زر بنگرید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را
چو رخسار بانو نکو بنگرید
تو گفتی دگر خویشتن را ندید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب
زشمشیر او هر سه لرزان چو بید
بریدند از جان شیرین امید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸ - زنهار خواستن سه پلوان از بانو گشسب
دلش در درون چون کبوتر تپید
چو این دید از بیم جان آرمید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۱ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان
چو رستم نگه کرد و لشکر بدید
سرانگشت حیرت به دندان گزید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۶ - شراب خوردن پهلوانان ایران در پیش کیکاوس و بدمستی کردن
ز مستی سخن ها به جایی رسید
که هرکس به دل مهر او برکشید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۸ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را
چو بشنید رخش او به زین درکشید
به گردان لشکر یکی بنگرید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۸ - تنگ آمدن شاه کیکاوس از پهلوانان ایران و طلب کردن رستم را
چنان نعره ای از جگر برکشید
سرافیل صور قیامت دمید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس
درو اژدهایی بلند و پلید
کزان سان همی اژدها کس ندید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس
دل پیر کاوس زان بردمید
ز جام و ز باده دم اندر کشید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۷ - رفتن فرامرز به هندوستان در شهر نوشاد و پذیره شدن نوشاد وآمدن در شهر به عقب او
چرا می نگویی سخن های کید
زما هر دو گویی کدامیم صید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز
چو در شد دو صفحه برآورده دید
بسی آدمین دید کرده قرید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز
چو آن پهلوان اژدها را بدید
زکینه بجوشید و پیشش دوید
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۸ - رفتن فرامرز به جنگ کناس دیو (و) کشته شدن کناس به دست فرامرز
دل دیو از آن گفت او بردمید
عمود گران از میان برکشید