سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
دد تیزدندان چو دیدش که جفت
بدان زخم بر خاک تیره بخفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را
سوی لشکر خود بتازید تفت
گرازان و نخجیر جویان برفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۴ - رفتن فرامرز به سوی باختر و پراکنده شدن لشکر ایرانیان در کشتی از یکدگر
چو شش مه در آن ژرف دریا برفت
از آن پس که ماه اندرآمد به هفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۵ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ
سخن های ایشان بدو بازگفت
ز کوه و ز سیمرغ و راز نهفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۵ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ
فرامرز یل ماند ازو در شگفت
از آن گفته او شگفتی گرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۵ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ
بیان کرد رازی که بود از نهفت
همه کارلشکر بدان ها بگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
به آب اندر افکند کشتی و رفت
به سوی جزیره خرامید تفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
نشست از بر خاک و پوزش گرفت
فرامرز ازو مانده اندر شگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
برآمد ز آب و سوی بیشه رفت
بر آن مرز فرخنده پویید تفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
بیامد بر پهلوان باز گفت
که لشکرت با درد و رنجست جفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۷ - رفتن فرامرز به باختر زمین
سپه را همه گرد کرد و برفت
ره باختر را بسیچید تفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۸ - دیدن فرامرز،دخمه هوشنگ شاه
ره شهر فرغان پسیچید تفت
برین گونه بر خشک نه ماه برفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۲ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان
سوی مرز چین روی بنهاد تفت
شب و روز ناسوده در راه رفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۲ - رسیدن فرامرز به کلان کوه و جنگ با دیوان
در اندیشه آمد پر از غم برفت
همی بود نومید و با درد خفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۵ - گم شدن فرامرز از لشکر
چو او کشته شد آهو ایمن برفت
به سوی چراگاه پویید تفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۶ - عاشق شدن فرامرز بر دختر شاه پریان
ز چشمه روان گشت با درد جفت
پر از غم بیامد به یاران بگفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش
فرامرز دانست کو راست گفت
که سوگند با مردمی بود جفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش
دو گوشش به خنجر همانگه بسفت
دو نعل گران اندرو کرد و گفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۸ - آوردن سیه دیو،گنج را به نزد فرامرز
فرامرز از آن ماند اندر شگفت
ز گفتارش اندرزها برگرفت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش
خداوند پیدا و راز نهفت
خداوند بی یار و انباز و جفت