اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴
ناصح چو دل نماند نصیحت چه فایده
پندم مده به هرزه که تیرم ز شست رفت
چون ماه نو بمهر تو دل صاف کرده ایم
گر صد هزار بار برین دل شکست رفت
اهلی که بر فرشته ز طاعت سبق گرفت
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳
در حقیقت دیده حق بین نبیند غیر حق
پیش ارباب نظر غیر از یکی منظور نیست
خلق در کثرت بسی اما بوحدت یک کسند
کثرت و وحدت اگر حق دانی الحق دور نیست
رشته های شمع دور ازهم بود صد نور خاص
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
شاه رسل که خاتم مهر رسالت است
جاییکه او بود ره نوح و خلیل نیست
در وصف شاه هر چه بگوییم و گفته اند
بیش است از آن و حاجب شرع و دلیل نیست
کی جبرییل محرم معراج او شود
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵
هر که شد دنبال دنیا ترک کرد آسودگی
ترک دنیا کردن و آسودگی خوش دولتیست
صبر کن با محنت فقر و ز کس راحت مخواه
زانکه هر راحت که باوی منتست آن محنتیست
گرچه مرهم از جراحت میبرد زحمت ولی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲
آنشب که محمد سوی معراج برآمد
بنگر که کمال نظرش تا بچه حد دید
زد عقده هستی گره میم در احمد
شد عقده گشا احمد و فی الحال احد دید
در دیدن این واقعه پرسش مکن از غیر
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵
حیران کارخانه صنعم که صد گره
در کار عقل مصلحت اندیش ازو بود
ترکیب خاک پشه نگه کن که با وجود
گر ذره یی سه بخش کنی بیش ازو بود
با این تنی که از سر سوزن بسی است کم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸
دلا، گر گنج میجویی گدای مرد معنی شود
به صورت گرچه از خلق جهان درویشتر باشد
ببر از اهل صورت زانکه ناکس مار رنگین است
ملامت بیش باشد هر که با او بیشتر باشد
چو شاخ گل بهنگام تواضع بر زمین افتاد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۱
در شعر هر که از پی معنی خاص رفت
شیری است که بقوت خود در شکار شد
وانکس که خوی کرد که معنی برد ز غیر
چو روبه از شکار کسان ریزه خوار شد
کم همتی مکن که در فیض بسته نیست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۷
حال درویش خسته باز مپرس
غم دیرینه بازگو چکند
چو فلک آتشش بخرمن زد
فکر کشت و غم درو چکند
هر که در عالمش جوی نبود
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۸
فغان من همه از دست توسن نفس است
که خام و سرکش و بدخوی و بدلجام بود
بشصت سال ریاضت که دید دید در ره عشق
نگشت رام و نخواهد شدن کدام بود
چو عود خام کسی را که خامی از ازلست
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹
مکن ای خواجه میل سگ صفتان
بدعت بد در این دیار منه
چون زنی را رئیس ده کردی
خلق ده را تمام رخصت ده
گرچه در ده زنی سگی باشد
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴
ای نجم سعادت اثرای کوکب مسعود
بر اهلی مسکین فکن از لطف نگاهی
خواهند جو و کاه خران از من درویش
با آنکه به دستم نبود برگ گیاهی
از چنگ خران باز خرم زانکه درین شهر
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱ - تاریخ وفات پهلوان یار علی
پهلوان زمانه یار علی
که ز مرگش زمانه پر شورست
با همه زور از اجل افتاد
تا نگویی که کار بر زورست
پیر ما گفت بهر تاریخش
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۹ - تاریخ ولادت فرزند حبیب الله
محبا حبیب الله آن مظهر لطف
سپهر شرف آفتاب سعادت
ز غیبش خدا داد مولودی الحق
که آفاق روشن شد از آن ولادت
کمال سعادت بود ظاهر از وی
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۳ - تاریخ فوت شاهقلی
ز عالم رفت آن شاه قلی نام
که با اقبال و دولت همنشین بود
چو تقدیر آمد از تدبیر درماند
چه تدبیر اینزمان تقدیر این بود
چو جستم از خرد تاریخ فوتش
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۵ - تاریخ وفات سید نظام الدین
نظامی نیست دنیا را دلا از عهد او بگسل
منه بر کار دنیا دل که دنیا بی ثبات آمد
چرا سید نظام الدین محمد رفت از عالم
چرا آن چشمه آب بقاسیر از حیات آمد
چه حاجت وصف آن سید همین تعریف حالش بس
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۶ - تاریخ وفات یادگار محمود
رفت آخر از جهان میر اجل
آنکه دایم لطف و احسان مینمود
یادگارش نام و محمودش لقب
صاحب تمکین و لطف و خلق وجود
سال تاریخش چو جستم عقل گفت
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۷ - تاریخ ولادت پسر میرزا علی
خضرت میرزا علی کایزد
در دولت بروی او بگشاد
در بهین روز و ساعت مسعود
گوهری حق ز گنج خویشش داد
بر پدر این پسر پی تاریخ
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۸ - تاریخ وفات احمد آقا
ز عالم گر برون شد احمد آقا
نپنداری که نام نیک حک شد
بیمن همت بابای کوهی
دل او محرم راز ملک شد
سبکروحانه رفت از بهر تاریخ
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۲۱ - تاریخ وفات میر لطف الله
هر که آمد در وجود آخر برفت
مهلت کس نیست در ملک وجود
از وجود میر لطف الله حیف
کانچه بودی شرط مردی مینمود
خلق گویند از پی تاریخ او
[...]