گنجور

 
اهلی شیرازی

فغان من همه از دست توسن نفس است

که خام و سرکش و بدخوی و بدلجام بود

بشصت سال ریاضت که دید دید در ره عشق

نگشت رام و نخواهد شدن کدام بود

چو عود خام کسی را که خامی از ازلست

هزار سال بسوزد هنوز خام بود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود

که جان تویی و دگر جمله نقش و نام بود

اگر چه ماه به ده دست روی خود شوید

چه زهره دارد کان چهره را غلام بود

اگر چه عاشقی و عشق بهترین کار است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه