گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ فوت طاهر بن اسحق بن یحیی از بزرگان فریومد

 

هفتصد از سال هجرت رفته و پنجاه ویک

وز رجب نه بر دو ده افزوده دور آسمان

صبحگاه روز یکشنبه ز علیا باد کرد

طاهر بن اسحق بن یحیی سوی جنت سفر

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۷ - مرثیه فوت طاهر بن اسحق

 

در دیار کرم افسوس که دیار نماند

نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند

صرصر حادثه بر گلشن افضال گذشت

سرو آزاده شکست و گل بیخار نماند

سخن اهل هنر جمله دریغست برانک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۸ - تاریخ کشته شدن تاج الدین علی شمس الدین بدست پهلوان حیدر

 

چون هفتصد و پنجاه و دو رفت ز سال

بیش از دو نمانده بد ز ماه شوال

خورشید لقای شمس الدین را

از خنجر حیدر اندر آمد بزوال

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۹ - تاریخ تولد جلال الدین منصور

 

بود تاریخ عرب هفتصد و پنجاه و یک

وسط روز دو شنبه سوم از ماه رجب

که زد از کتم عدم خیمه بصحرای وجود

قدوه و قبله ملک عجم و دین عرب

آصف عهد جلال دول و دین منصور

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۲۰ - تاریخ فوت پهلوان علی خواجه

 

دهم شب از مه ذوالحجه بود اول شام

گذشته هفتصد و پنجاه و چهار ز سال

که نامدار جهان پهلوان علی خواجه

نهاد روی بدرگاه ایزد متعال

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱ - چیستان

 

چار حرفست نام آن دلبر

که درش قبله ایست مردم را

اول نام و ثانی و ثالث

خمس نصف است و ربع چارم را

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۲ - ایضاً

 

سه عیار قهار غارتگر اند

کند میلشان هر کجا زیرکی است

سر و کارشان شش و پنج و چار

پس آنگه سه و پس دو و پس یکیست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۳ - ایضاً

 

از تو پرسم لغزی فکرت اخراجش کن

ایکه در مسند دانش چو تو دیگر ننشست

چیست هفتاد که اجزاش ز سی افزونست

چیست پنجاه که آخر شودش عمر بشست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۴ - ایضاً

 

چار حرفست نام انک سپهر

رای او را بجان متابع گشت

اول نام باز ثالث او

ربع ثانی و خمس رابع گشت

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۵ - ایضاً

 

چیست آن گوهر شهوار میان پر زر و سیم

سیم و زر هر دو درو آب و بهم ناممزوج

هست چون صبح دوم غرقه زر اندر سیمش

لیک صبحی که نباشد به بلندیش عروج

گه بود حقه سیماب و درو مهره زر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۶ - ایضاً

 

پیکری بیگناه را دیدم

چو گنهکار در جحیم افتاد

پخته کردش چو خام طبعش یافت

مالک دوزخش که بود استاد

زان پس از دوزخش برون آورد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۷ - ایضاً

 

چیست آن آسیا که گردش او

نه ز آبست و نه ز جنبش باد

سنگ زیرین او همی گردد

کس چنین آسیا ندارد یاد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۸ - ایضاً

 

مشکلی آمدست در پیشم

عالمی کو که حل تواند کرد

باز گوید که چیست انسانی

که نه خنثی و نه زنست و نه مرد

همچو سایه نشسته در خانه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۹ - ایضاً

 

آن چیست که چون ابروی جانان باشد

قلب وی و مستویش یکسان باشد

در بحر ضمیر خویشتن شست انداز

کانچیز که در شست فتد آن باشد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۰ - ایضاً

 

چیست نامی که مستوی خوانیش

از عبارات تازیان باشد

پارسی گردد ار کنی مقلوب

لیک معنیش هم همان باشد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً

 

پرسم لغزی ای شده فاش از تو هنر

فکری کن و جهدی کن و بیرون آور

آنچیست که چون بر شمری مجموعش

نصفش نبود ز عشر او افزونتر

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۲ - چیستان

 

چیست آن دریا که دارد بر سر آتش قرار

آتش اندر زیر و آبش تیز تاب و شعله وار

موج دریاها ز آب و موج او از آتش است

آب او چون آب دریاها نباشد خاکسار

آب او جوشان و در وی ماهیان بوالعجب

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۳ - ایضاً

 

آمد بر من خادمکی همچو دو پیکر

ز آهن زده بر خود گرهی سخت میانش

دارد دو سر و یک دهن اما دهنش را

نی رسته دندان بوی اندر نه زبانش

وین طرفه که بی آنکه نماید سر دندان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۴ - ایضاً

 

چیست آنجنس کو بجنبش طبع

از بلندی کشش کند بمغاک

جسم دیگر چو ضم شود با او

سالم از نقص و از معایب پاک

هر دو با یکدگر روان گردند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له

 

چیست آن پیکر پری کردار

گاه مینا برنگ و گه مرجان

گوی یاقوت را همی ماند

بسته اندر زمردین چوگان

رنگ او همچو گونه معشوق

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۱۰۵
sunny dark_mode