بهار است و کند جا، هرکسی در طرف صحرایی
نئی از بلبلی کمتر در افکن شور و غوغایی
کبوتروار، هوهو کن برآر از سینه هی هایی
و یا، کوکو چه قمری زن به یاد سرو بالایی
بکن این شور و غوغا را، دلا در عهد برنایی
وگرنه چون خزان عمر شد از عهد بر، نایی
فغان و زاری بلبل ببین وقت سحر با گل
که دارد با دو صد غلغل ز وصل گل تمنّایی
همه عمرت به باطل رفت پس کو حاصل ای غافل
چرا، بذری نمی پاشی در این مزرع به دانایی
همه دانند بی باران نروید در چمن ریحان
تو تا کی از سحاب دیدگان اشکی نپالایی
تعلّق های تن از قُرب جانان کرده محرومت
تو خود را چون کنی در غلّ، شکایت از که بنمایی
رها کن این تن خاکی که اصل تست افلاکی
تویی مصداق «کرّمنا» که پور پاک بابایی
ترا «انّی انا الله» می رسد از خود به خود، هر دم
برای روشنایی در شب تار، ار برون آیی
در این دار، ار، ز دار خودپرستی وارهی ای دل
تو چون عیسی زگردون بگذریّ و عرش پیمایی
تو تا کی از فنا و نیستی ترسان و لرزانی
مترس ای دل به دین احمدی نه کیش ترسایی
فنا، عین بقا و نیستی هستی بود بالله
ولی این را، نمی دانی تو تا مغرور دنیایی
ترا، تجرید می باید که توحیدت ز دل زاید
به کلّی از هوی بگذر که نوشی جام صهبایی
چه جامی و چه صهبایی چه توحیدی چه تجریدی
تو نشنیدی مگر نامی که می گویند مینایی
می صاف محبّت نوش باد، آن می گساران را
که در میخانه ی توحید مخمورند و شیدایی
همه از باده ی حُبّ حسینی تا ابد سرخوش
به راه حق گذشته از سر هستی به یکجایی
ز هفتاد و دو خُم روز دهم این باده ی گلگون
چنان جوشید کز جوشش همه گشتند دریایی
همه فانی ولی باقی چو بوی گل به پیش گل
همه چون سرو سر سبزند و همچون لاله حمرایی
بی حُبّ حسین بود آنچه کردند آن وفا کیشان
تولاّی حسین توحید محض آمد به تنهایی
من از عشق و تولاّی نبی بر، وی بدانستم
که جز عشق و تولاّی حسین نبود تولاّیی
همه پیغمبران یکسر بنوشیدند از این ساغر
که هریک را بود در سر، به قدر خویش سودایی
محمّد عقل کلّ ختم رسل چون عرش پیما شد
ز شور باده ی حبّ حسینی گشت اسرایی
نبی دانست قدر، این باده را انسان که بایستی
که بر دوش این سبو را، می کشید آن شه به تنهایی
مگر نشنیدی از باغ بنی نجّار، پیغمبر
که بر سروش کشیدی چون گل ریحان به زیبایی
بگفتا جبرئیل ای شاه این منّت به دوشم نِه
ز دوش خود، به دوشم نِه جوابش گفت لالایی
گهی بر دوش او بودی به هنگام سجود حق
گهی بر سینه از بهر نزول وحی بالایی
حسین عشق و حسین ملّت حسین دین و حسین طاعت
حسین مصداق هر رحمت چه دنیایی چه عقبایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بهار و زندگی را با شور و شوق توصیف میکند و به انسانها یادآوری میکند که باید از فرصتهای زندگی بهرهبرداری کنند. شاعر به بلبل و کبوتری اشاره میکند که در فصل بهار میخوانند و میرقصند و از زیباییهای طبیعت لذت میبرند. او همچنین به این نکته اشاره دارد که اگر انسان در زندگی به دنبال علم و دانش نباشد، عمرش به بطالت خواهد گذشت.
شاعر به دلها میگوید که باید وابستگیهای دنیایی را رها کنند و به ذات حقیقی خود که افلاکی است، توجه کنند. او تأکید میکند که فنا و نیستی در حقیقت وجود حقیقی هستند و انسان نباید از آنها بترسد. همچنین، عشق به حسین (ع) و توجه به او را به عنوان مسیری برای رسیدن به حقیقت و توحید معرفی میکند.
شاعر در نهایت به پیامبر (ص) اشاره میکند که بر دوش خود بار عظیمی از معرفت و رسالت را حمل میکند و میگوید که عشق به حسین به عنوان نماد رحمت، هم در دنیا و هم در آخرت اهمیت دارد. این شعر نمادی از عشق و معرفت است که از طریق حرکت به سمت حقیقت و رها شدن از زرق و برق دنیوی به دست میآید.
هوش مصنوعی: فصل بهار است و هر کسی در گوشهای از دشت و صحرا مشغول است. صدای بلبلی که در این میان میخواند، کمتر از آن شور و هیجانی است که باید داشته باشد.
هوش مصنوعی: مانند کبوتر، نالهای کن و از دل خود صدا برآور. یا چه قمرهایی که به یاد سرو بلند میخوانند.
هوش مصنوعی: با این شور و هیجان ادامه بده، ای دل، چون در زمان جوانی هستی و اگر این کار را نکنی، زمان جوانی میگذرد و مانند فصل خزان، عمرت نیز به سر میآید.
هوش مصنوعی: در وقت سحر، بلبل با دلتنگی و غم، صدای دلنشینی سر داده و از عشق و وصال گل شکایت میکند. او در حالی که با ذوق و شوق به گل نگاه میکند، آرزوی وصالش را دارد.
هوش مصنوعی: تمام عمرت به هدر رفته است، پس دستاوردی که به دست آوردی کجاست؟ ای فرد بیخبر، چرا در دنیای دانش و آگاهی تلاشی نمیکنی و دانایی نمیکارید؟
هوش مصنوعی: همه میدانند که بدون بارش باران، گلهای ریحان در چمن نمیروید. پس تا کی میخواهی اشکهای خود را نریزی؟
هوش مصنوعی: تن تو به خاطر نزدیکی جانان گرفتار تعلقات شده است. تو خود را در این زنجیرها محبوس کردهای، حالا اگر شکایت کنی، از چه کسی باید شکایت کنی؟
هوش مصنوعی: این جسم خاکی را رها کن، زیرا حقیقت تو یک وجود آسمانی است. تو تجلی «کرّمنا» هستی و فرزند پاکی از پدر بزرگواری.
هوش مصنوعی: تو به روشنی «من خدا هستم» میرسی، بهطور طبیعی و بدون زحمت. هر بار که از تاریکی بیرون بیایی، لحظهای روشنایی را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: اگر از خودپرستی و ego رهایی یابی، ای دل، میتوانی مانند عیسی به آسمان صعود کنی و به عرش برسیدی.
هوش مصنوعی: ای دل، چرا همچنان از فنا و زوال میهراسی؟ به دین احمدی (اسلام) پایبند باش و نترس، زیرا ترسایی به تو نمیآید.
هوش مصنوعی: زوال و نابودی، در واقع همان بقای واقعی و وجود حقیقتی است که با وجود خداوند معنا پیدا میکند، اما تو این را نمیدانی و به دنیای فانی خود مغرور شدهای.
هوش مصنوعی: باید از تعلقات دنیوی و هوی و هوسها بگذری تا به شناخت حقیقی و معنوی خود برسی. وقتی که به این مرحله رسیدی، در واقع به وحدت واقعی با خداوند دست یافتهای و میتوانی طعم لذتهای ناب روحانی را بچشی.
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که لغات و مفاهیم مختلفی از جمله جام و می و توحید و عرفان وجود دارند، اما در نهایت همه آنها به یک نام خاص و معنای عمیقتر اشاره میکنند که آن هم نام "مینایی" است. "مینایی" به نوعی از عوالم روحانی و عرفانی اشاره دارد که فراتر از ظواهر و اشکال است و تنها در درک عمیق و شناختهشده خود نمایان میشود.
هوش مصنوعی: نوشیدن می ناب محبت برای آن گساران خوشبختی است که در میخانه عشق الهی غرق در مستی و شادی هستند.
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر عشق به حسین، همیشه خوشحال و سرمست هستند و از مسیر حق عبور میکنند و از خودگذشتگی میکنند تا به جایی برسند.
هوش مصنوعی: در روز دهم، بعد از هفتاد و دو خُم، این شراب قرمز به قدری بسیار و پرشور شد که بر اثر آن همه به دریا تبدیل شدند.
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا زوالپذیر است، اما مانند بوی گل که همیشه در کنار گل باقی میماند، برخی از ویژگیها و تاثیرات انسانها نیز پایدار میماند. همه انسانها چون سروهای بلند سبز و لالههای قرمز، زیبا و باطراوت هستند، اما در نهایت فانیاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وفاداران انجام دادند، بدون عشق حسین بیمعناست. محبت به حسین، تجلی خالص توحید و یکتایی خداوند است که در دل اوست.
هوش مصنوعی: من از عشق و ارادت به پیامبر فهمیدم که تنها عشق و ارادت به حسین، واقعی و حقیقی است.
هوش مصنوعی: تمام پیامبران از یک جام نوشیدند، اما هر یک به اندازه خود، آرزویی یا هدفی داشتند که در دلشان میپروراندند.
هوش مصنوعی: محمد، که تمام عقلها در او جمع شده و آخرین پیامبر است، زمانی که به آسمانها صعود کرد، از شوق و عشق به حسین به وجد آمد و به مقام اسرار رسید.
هوش مصنوعی: پیام این بیت نشاندهندهٔ فهم عمیق نبی از ارزش و اهمیت مسألهای است. او میداند که یک انسان باید بتواند با قدرت و استقامت، بار سنگینی را که نمایانگر مسئولیتها و چالشهاست، به دوش بکشد. این مسئولیتها ممکن است به تنهایی بر دوش یک فرد باشد، مانند اینکه یک شاه باید به تنهایی بار رهبری و هدایت را بر عهده بگیرد.
هوش مصنوعی: آیا از باغ بنی نجّار خبری نشنیدهای؟ پیامبر مانند گل زیبای ریحان، بر سروش درخشید و توجه همه را جلب کرد.
هوش مصنوعی: جبرئیل گفت: ای شاه، این بار سنگین را بر دوشم بگذار، نه بر دوش خود. جوابش را لالایی داد.
هوش مصنوعی: گاهی در هنگام سجده، بار امانت حق بر دوش او بود و گاهی نیز در قلب او، وحی از سوی خدا نازل میشد.
هوش مصنوعی: حسین نماد عشق و نماینده ملت است. او نماینده دین و اطاعت نیز به شمار میآید و تجسم هر رحمت، چه در این دنیا و چه در آخرت، به حساب میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.