شهی کز آستینش آشکارا دست یزدان شد
به خاک آستانش حضرت جبریل دربان شد
وجودش در تجلّی از عدم باشد بسی اقدم
حدوثش در حقیقت با قِدم یکرنگ و یکسان شد
زهی سودای باطل کی توانم مدح آن شاهی
که مدّاحش خدا، راوی پیمبر مدح قرآن شد
چنین شاهی که خلقت شد جهان یکسر به فرمانش
ببین کاهل جهان را عاقبت در تحت فرمان شد
مگو انصار و یاری داشت آن مظلوم بی یاور
که هرجور و جفایی شد بر او ز انصار و یاران شد
ز ناچاری به بیعت داد دست آن شاه بی لشگر
چو یک انسان نبودش یاور آخر کارش اینسان شد
مگو بیعت که از شمشیر خوردن صعب تر بودش
چو او با زاده ی سفیان قرین عهد و پیمان شد
مگوئید آب کز آتش بسی سوزنده تر بودش
همان آبی کزان مرغ دلش در سینه بریان شد
چرا ناید مرا خوناب دل از دیده بر دامن
که در یک آب خوردن خون دل او را به دامان شد
دو سبط مصطفی دادند جان از آب و بی آبی
ز بی آبی حسین امّا حسن از آب بی جان شد
حسین پیش از شهادت گر نشان تیز شد امّا
حسن بعد از شهادت نعش پاکش تیرباران شد
حسین را، گر علی اکبر شد از جور خسان کشته
حسن هم قاسمش پامال از سمّ ستوران شد
«وفایی» گر، زغمهایش بگوید تا صف محشر
بیان کی می تواند، زان یکی از صد هزاران شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد
توانگر گشت و خوشطبع و جوان از عدل فروردین
اگر درویش و ناخوش طبع و پیر از جور آبان شد
حلی بست و حلل پوشید باز اندر مه نیسان
[...]
بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد
بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد
بموج گلشن و برگ درخت از گردباد غم
نشسته بود گردی سر بسر شسته بباران شد
مگر باد از بهار آورد پیغامی که شاخ گل
[...]
تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد
ز فیض نوبهار غم سراپایم گلستان شد
به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم
نظر در دیدهام اشک و نفس در سینه طوفان شد
به یاد گلرخی شب با حریفان میزدم ساغر
[...]
رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد
لطافتهای عالم گرد شد سیب زنخدان شد
خط سبزی برون آورد لعل آبدار او
که از غیرت سیه عالم به چشم آب حیوان شد
در آن تنگ دهن زان عقد دندان حیرتی دارم
[...]
سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانان شد
نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد
چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم
که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد
بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.