دلبرم گر به تبسّم لب خود باز کند
کی مسیحا به جهان دعوی اعجاز کند؟
دین و دل، هر دو به یکبار به تاراج برد
در صف سیمبران گر سخن آغاز کند!
رونق مهر و قمر افکند از اوج فلک
زلف شبگون، رخ مه رو، اگر ابراز کند
ببرد صبر و شکیبم اگر آن لُعبت ناز
بهر صید دل من، حمله چنان باز کند!
خلّخ و تبّت و چین است مگر منظر او
کاین چنین دلبری و عشوهٔ طنّاز کند؟
به یکی جو نخرم سلطنت ملک جهان
بت غارتگر من، گر هوس ناز کند
وصل دلدار صبوحی نتوان شد حاصل
هر زمان هجر تو را شعبدهای ساز کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جذابیت یک معشوق است که با لبخند خود میتواند قلبها را تسخیر کند و معجزهای در جهان خلق کند. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و آن را به ناپایداری و بیصبری عشق تعبیر میکند. معشوق با زیباییهای خود، دل و دین را به تاراج میبرد و در دل شاعر اثر میگذارد. شاعر بیان میکند که برای او، حتی سلطنت جهان هم ارزشی ندارد و همواره در انتظار وصال معشوق است، در حالی که هر لحظه فراق او حکمتی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: اگر محبوبم با لبخندش لبهایش را باز کند، آیا حتی مسیح هم در دنیا میتواند ادعای معجزه کند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به صحبت کردن دربارهی فریب و نیرنگ بپردازد، هم ایمان و هم احساسات خود را در یک لحظه از دست میدهد و تحت تأثیر خسارت بزرگی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: زیبایی ماه و ستاره مثل زیبایی زلفهای سیاه شب است، اگر ماه زیباییاش را نشان دهد، رونق و شکوهی را از آسمان به زمین میآورد.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا و نازکنارنجی دل مرا بخواهد، صبر و بردباریام را به یکباره خواهد برد و با کمال قدرت به سوی من حملهور خواهد شد.
هوش مصنوعی: آیا جز تپهها و درهها و زیباییهای چین چیزی دیگر هست که بتواند به این زیبایی و دلربایی او بپردازد؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به خاطر یک جو، سلطنت و پادشاهی جهان را بفروشم، این کار را نمیکنم، حتی اگر او بخواهد با زیبایی و ناز و ادا، مرا فریب دهد.
هوش مصنوعی: اتصال با معشوق در صبحگاه هرگز به دست نمیآید و در هر زمانی که دوری تو وجود دارد، یک نوع فریب و بازی میآفریند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب هجران که دلم نوحه گری ساز کند
با خیالت گله هجر تو آغاز کند
آنچنان زار بگریم ز پریشانی دل
که اجل تا به سحر صد رهم آواز کند
ای بسا فتنه که از چشم تو در آفاق است
[...]
ای که عنف تو اگر سرکشی آغاز کند
کوه را تیغ مرصّع ز کمر باز کند
شوق دیدار تو چون چشم مرا باز کند
مژه پیش از نگهم سوی تو پرواز کند
قیمت حسن ز بس عشق تو افزود کنون
داغ غم بر جگر سوختگان ناز کند
به مسیح ار چمن داغ مرا بفروشند
[...]
مطربی کو که بخورشید رخش ناز کند
چون کند کرم دف از شعله آواز کند
در تن نای چو جان از لب شیرین بدهد
سفر بیخودیم را بدمی ساز کند
مرغ دل در قفس سینه بمیرد، به از آن
[...]
هر دلی را که محبت صدف راز کند
زخمش از تیغ محال است دهن باز کند
عاشق از سرزنش خلق چرا اندیشد؟
شمع جایی که زبان در دهن گاز کند
کوه تمکین ترا ناله بود خنده کبک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.