تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد
جلوهاش جهانی را محو بیخودیها کرد
آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد
خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش
هچو بیضهٔ طاووس در عدم چراغان شد
کوشش زمینگیرم برعروج بینش تاخت
خارپای شمعِ آخر دستگاه مژگان شد
وحشتم درین محفل شوخی سپندی داشت
تا قفس زدم آتش نالهای پرافشان شد
انفعال هستی را من عیار افسوسم
دست داغ سودن بود طبع اگر پشیمان شد
امتحان آفاتم رنگ طاقت دل ریخت
آبگینهام آخر از شکست سندان شد
زین چمن به هر رنگم سیر آگهی مفت است
داغ لاله همکم نیستگر بهار نتوان شد
سازگردنافرازی رنج هرزهگردی داشت
سر به جیب دزدیدم پا مقیم دامان شد
داغ درد شو بیدل کز گداز بی حاصل
اشکها درین محفل ریشخند مژگان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد
عالم از جنونِ من کرد کسبِ همواری
سیلِ گریه سر دادم کوه و دشت دامان شد
خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
[...]
نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد
راهبی به راه آمد کافری مسلمان شد
دانههای خال او دام راه آدم گشت
حلقههای موی او مار حلق شیطان شد
از سیاهی بختم زلف یار در هم گشت
[...]
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
[...]
جعد طرهاش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبهام گلستان شد
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوهاش گشتم تا رخش نمایان شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.