سُرخ و بیجاده رخ و تازه لب از باده و مست
رفته از غایتِ مستی گلِ بادام از دست
مُتِرَشِّح غد و موزون قد و میگون لب و مست
جامه گلنار و کمر زرکش و ساغر در دست
طُرّهاش شعبدهباز و نگهش شهرآشوب
چشم بیمار و دو ابروی وی بیمارپرست
سرِ زلفش که به تحریکِ صبا رقصی داشت
هر قدم طَبلهٔ مُشکی به سرِ توده شکست
دیرگاه از می هوش آمد و بیمارم دید
گفت: افسوس که بر دیدهٔ رَه خوابت هست
گفتم: از دستِ خیالِ تو، بخندید و بگفت:
کامشب آیا هوسِ وصلِ نگارینت هست
جَستَم از جای به صد شوق که آری آری
ای مبارک شبِ آن کس که ز هجرِ تو برست
سرو قدّش به خرام آمد و با صد شفقت
بر سر کهنه لحافی که مرا بود نشست
کرد تا وقتِ صباحم به صبوحی مشغول
ز اختلاطِ می و معشوق شدم بیخود و مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف توأم با زیبایی و مستی معشوقی میپردازد که با جذابیتش همه را دیوانه کرده است. شاعر از حال و هوای خود در کنار معشوق میگوید و به توصیف ویژگیهای ظاهری او مثل لبهای سرخ و اندام موزونش میپردازد. در ادامه، شاعر به دلتنگی و آرزوی وصال معشوق اشاره کرده و میگوید که شب هنگام به یاد او به شوق میپردازد. در نهایت، شاعر به حالتی خمار و مستی میرسد که ناشی از اختلاط می و معشوق است. این غزل ترکیبی از عشق، زیبایی و بیخودی ناشی از حضور معشوق است.
هوش مصنوعی: چهرهاش سرخ و زیباست و لبهایش تازه و با طعم شراب. به خاطر شدت مستیاش، مانند گل بادام که در دستش سر رفت.
هوش مصنوعی: دختر زیبا و با استعداد با موهایی بلند و زیبا، قدی موزون و لبانی جذاب همچون گل، در حالی که به آرامی در دستش جامی دارد و لباسش به رنگ سرخابی و کمرش مزین به زربافت است.
هوش مصنوعی: موهای او مانند هنرمندانی است که میتوانند دیگران را فریب دهند و نگاهش مانند یک نمایش پرآشوب است که باعث بیماری چشم میشود، همچنین دو ابرویش همچون پرستارانی است که به درمان بیماران مشغولند.
هوش مصنوعی: هر بار که نسیم به موهای او میوزید و آنها را به رقص در میآورد، گویی هر قدم او باعث شکسته شدن عطر و بوی خوشی مانند مشک میشد.
هوش مصنوعی: مدتی از شراب نوشیدن گذشته بود که بیمارم به میخانه آمد و با دیدن من گفت: ای کاش خواب تو در حال حرکت را نمیدیدم.
هوش مصنوعی: به او گفتم: از خیال تو رنج میبرم، او خندید و گفت: آیا امشب آرزوی وصال معشوقت را داری؟
هوش مصنوعی: با شوق و اشتیاق فراوان از جای خود برخاستم، که بگویم آری، ای شب خجسته و مبارک، شب کسی که از درد فراق تو رهایی یافت.
هوش مصنوعی: سرو با قامت بلندش به آرامی قدم برداشت و با محبت فراوان بر روی لحاف کهنهای که متعلق به من بود، نشسته است.
هوش مصنوعی: تا صبح مشغول نوشیدن شراب و همصحبتی با معشوقهام بودم و در این حال، کاملاً مست و بیخود شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست
چون خرامان ز خرابات برون آمد مست
پردهٔ راز دریده، قدحِ می در کف
شربت کفر چشیده، عَلَم کفر به دست
شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش
[...]
آنکه در صدر قضا تا به حکومت بنشست
چنگ بازی بمثل سینه کبکی بنخست
وانکه تا او در انصاف گشودست ز بیم
پشت ظالم بشکست و نفس فتنه ببست
دیده اکنون نتواند که کند هیچ زنا
[...]
چار چیز است خوش آمد دل خاقانی را
گر کریمی و معاشر مده این چار ز دست
مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان
باده نوشیدن و بوسیدن معشوقهٔ مست
صنما بسته آنم که در این منزل تست
خبری یابم زان زلف شکسته به درست
درد و غمهای تو و عهد وفایت بر ماست
هم به جان تو که هوش و دل و جانم بر تست
دل من نیست شد و سوز تو از سینه نرفت
[...]
یار میخواره من دی قدحی باده به دست
با حریفان ز خرابات برون آمد مست
بر در صومعه بنشست و سلامی در داد
سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست
دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.