تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است
طالع مگو که چشمهٔ خورشید خاور است
کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است
آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است
آتش مزن به خرمن دلها که تخت جم
آیینهٔ شکستهٔ بخت سکندر است
بر سردر عمارت مشروطه یادگار
نقش به خون نشسته عدل مظفر است
هرجا که دلشکستگی و دود آه بود
گر عیش شحنه آینه باشد مُکَدَّر است
کیفر مده به کافر عشق ای صنم که کفر
با کافر از ندامت کوبنده کیفر است
ما آرزوی عشرت فانی نمیکنیم
ما را سریر دولت باقی مسخر است
راه دیار مشرق و مغرب ز هم جداست
عاشق از این وری و منافق از آن ور است
راه خداپرستی ازین دلشکستگی است
اقلیم خودپرستی از آن راه دیگر است
بگذر ز دشمنان که به محشر شود عیان
کاسباب ارتقای ستمکش، ستمگر است
در کفّهٔ ترازوی حکمت بود نصیب
تا فرقدان مراتب رزق مقدّر است
آنجا که دل به قیمت پستان نمیخرند
پستانک ار نه دایه بود، دایه مادر است
یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است
سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است
بگذار شهریار به گردون زند سریر
کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و چالشهای آن میپردازد. شاعر از زیباییها و جذابیتهای عشق صحبت میکند و میگوید که کسانی که شور عشق را در دل ندارند، کافرند. او اشاره میکند که نباید دلها را با آتش عشق بسوزانیم و همیشه باید حواسمان به تأثیرات عشق بر زندگیمان باشد. در این شعر، انتقاد به ستمگری و نخبگان اجتماعی نیز وجود دارد و بر لزوم پیروی از خداپرستی به جای خودپرستی تأکید میکند. شاعر به تضاد میان عاشقان و منافقان اشاره میکند و در انتها به عظمت شعر و ادبیات اشاره دارد. در مجموع، شعر احساس عمیق و تفکر فلسفی درباره عشق و زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به تماشای زیبایی آن ماه مشغول است، هیچگونه سخنی از طالع و سرنوشت نگو، زیرا چشمهٔ نور و روشنی از سمت شرق در حال ظهور است.
هوش مصنوعی: ما کافر نیستیم و عشق در وجود ما شور و حال دارد. کسی که این شور و حال عشق را در سر ندارد، مانند کافر است.
هوش مصنوعی: آتش به دلهای مردم نزنید، زیرا که سرنوشت و تقدیرشان مانند یک آینهٔ شکسته است که نشاندهندهٔ شکستها و ناکامیهای بزرگ است.
هوش مصنوعی: بر سر در ساختمان مشروطه، یادگاری از عدالت مظفر با خون نقش بسته است.
هوش مصنوعی: هر جا که دل شخصی آزرده و غمگین باشد، حتی اگر ظاهر همه چیز خوب و شاد باشد، آن شادی واقعی نیست و آلوده به غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: عشق، ای معشوق، سزا و عذابی برای کافر نده، زیرا اینکه کافر به خاطر عشق به تو دچار پشیمانی و ناراحتی شود، خود بزرگترین عذاب است.
هوش مصنوعی: ما به دنبال لذتهای زودگذر نیستیم؛ بلکه قدرت و موفقیت ماندگار برای ما مهم است.
هوش مصنوعی: راههای مشرق و مغرب از یکدیگر جدا هستند. عاشق در این سمت قرار دارد و منافق در سمتی دیگر.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خداپرستی، باید از دلشکستگی و رنجها عبور کرد؛ اما افرادی که خود را در مرکز دنیا قرار میدهند و تنها به خواستههای خود توجه میکنند، در مسیری متفاوت حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: از دشمنان بگذر، زیرا در روز قیامت آشکار خواهد شد که چه چیزهایی باعث عروج و پیشرفت ستمدیدگان است و این ستمگران هستند که به این اوضاع دامن زدهاند.
هوش مصنوعی: نصیب و سهم هر کسی در زندگی بر اساس حکمت خدایی تعیین شده است و این به نوعی مانند وزنی است که میتواند مراتب و درجات مختلف تامین معیشت را مشخص کند.
هوش مصنوعی: در جایی که دل به ارزش چیزهای ظاهری و زودگذر خریده نمیشود، حتی اگر کسی در نقش مادری وجود داشته باشد، آن محبت و حمایت واقعی از آن مادر است که اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: یکی از اشعار دارای تفکر و عقلانیت است و دیگری مربوط به عشق و احساس. سعدی شاعر با اندیشه و حافظ شاعری پر از شور و حال است.
هوش مصنوعی: بگذار پادشاه بر جایگاه خود در آسمان تکیه زند، چرا که تاج او از خاک پای خواجه شیراز ساخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فریاد من همیشه از این ایر کافر است
ایر است و با عذاب است و سنگر است
وصفش ترا بگویم اگر خورده نیستی
ور خورده ای صفات وی از منت باور است
شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است
با سرو و گل به قامت و عارض برابر است
دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم
کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است
گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست
[...]
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
درد کهنت بود برآورد روزگار
این دردِ تازهروی نگوئی چه نوبر است
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
[...]
جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است
دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است
هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک
هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است
آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست
[...]
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است
بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام
کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است
تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.