گنجور

 
شهریار

ای جگر گوشه کیست دمسازت

با جگر حرف می‌زند سازت

تار و پودم در اهتزاز آرد

سیم ساز ترانه‌پردازت

حیف نای فرشتگانم نیست

تا کنم ساز دل هم‌آوازت

وای ازین مرغ عاشق زخمی

که بنالد به زخمهٔ سازت

چون من ای مرغ عالم ملکوت

کی شکسته است بال پروازت

شور فرهاد و عشوهٔ شیرین

زنده کردی به شور و شهنازت

نازنینا نیازمند توام

عمر اگر بود می‌کشم نازت

سوز و سازت به اشک من ماند

که کشد پرده از رخ رازت

چون ننالی که درگرفته چو نی

شور شیرین‌لبان طنازت

چشم من در پی تو خواهد بود

در کجا بینم ای پسر بازت

گاهی از لطف سرفرازم کن

شکر سرو قد سرافرازت

شهریار این نه شعر حافظ بود

که به سر زد هوای شیرازت