گنجور

 
شهریار

ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی

تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی

آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن

گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی

گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن

من به جان خواهم ترا عشق ای بلای آسمانی

شادمانی بعد عمری خود به تبریک من آمد

راستی تبریک دارد بعد عمری شادمانی

غم برون رفت از دل و بی‌خانمان شد گو ببیند

آنچه ما دیدیم ای دل از غمِ بی‌خانمانی

ماه من با نوجوانی خوب داند قدر عاشق

وز چنین بختی جوان پیر تو داند قدردانی

مهربان ماه مرا مسکین دلم باور ندارد

بس که دیده‌ست از مَهِ نامهربان نامهربانی

ناله نای دلم گوش سیه چشمان نوازد

کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی

گوش بر زنگ صدای کودکانم تا چه باشد

کاروان گم کرده را بانگ درای کاروانی

زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم

راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی

گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد

لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودانی

شهریارا سیل اشکم را روان می خواهم و بس

تا مگر طبعم ز سیل اشکم آموزد روانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۵۰ - نای شبان به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مجیرالدین بیلقانی

اقبلا هذا مکانی منعما لولا زمانی

اسمعی یا نور عقلی صوت قلبی من لسانی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
حکیم نزاری

ماه رویا گرچه رشک مهر و ماه آسمانی

چند با ما کینه ورزی تا کی از نامهربانی

قادری بر ناتوانان می‌توانی مرحمت کن

بار هجران کی توانم برد با این ناتوانی

زندگانی نیست بی رویِ تو و جان کندن است این

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی

راستی بر باد خواهی داد نقد زندگانی

کی بری ره سوی معنی؟ چون تو از کوتاه چشمی

صورتی را هرکجا بینی درو حیران بمانی

راه دشوارست و منزل دور و دزدان در کمین‌گه

[...]

خواجوی کرمانی

گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی

گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی

صامت بروجردی

شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی

داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی

از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی

کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه