ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی
تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی
آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن
گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی
گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن
من به جان خواهم ترا عشق ای بلای آسمانی
شادمانی بعد عمری خود به تبریک من آمد
راستی تبریک دارد بعد عمری شادمانی
غم برون رفت از دل و بیخانمان شد گو ببیند
آنچه ما دیدیم ای دل از غمِ بیخانمانی
ماه من با نوجوانی خوب داند قدر عاشق
وز چنین بختی جوان پیر تو داند قدردانی
مهربان ماه مرا مسکین دلم باور ندارد
بس که دیدهست از مَهِ نامهربان نامهربانی
ناله نای دلم گوش سیه چشمان نوازد
کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی
گوش بر زنگ صدای کودکانم تا چه باشد
کاروان گم کرده را بانگ درای کاروانی
زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم
راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی
گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد
لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودانی
شهریارا سیل اشکم را روان می خواهم و بس
تا مگر طبعم ز سیل اشکم آموزد روانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با یادآوری دوران جوانی و تلاش برای بازگشت به آن زمان، به بررسی مفهوم عشق و زندگی میپردازد. او میداند که جوانی و شادی قابل بازیابی است اگر با دیگران طرح زندگانی را دوباره ریخته شود. شاعر از دردی که از فقدان عشق میکشد صحبت میکند و عشق را عنصر اصلی زندگی میداند. او اعتقاد دارد که زندگی بدون عشق مانند زندان است و مرگ بدون عشق به معنای حیات جاودان نیست. در پایان، شاعر از شدت احساساتش، اشکهایش را به عنوان ابزاری برای تسکین و شناخت بهتر حالت درونیاش میخواهد.
هوش مصنوعی: با جوانی دوباره نقشهای از زندگی را طراحی کردم، شاید در پیری بتوانم از جوانی لذت ببرم.
هوش مصنوعی: بله، میتوان دوباره جوانی را تجربه کرد اگر بتوان با جوانان نقشهای برای زندگی ترسیم کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه میدانم که آسمان بر سر تو بلا آورده، اما من با تمام وجودم دوستت دارم، ای معجزهای از آسمان.
هوش مصنوعی: بعد از سالها سختی و رنج، حالا خوشحالی و شادی به سراغ من آمده است. این شادی واقعاً شایسته تبریک است و باید از آن تقدیر کرد.
هوش مصنوعی: غم از دل بیرون رفت و بیخانمان شد، آیا دل میخواهد آنچه را که ما از درد بیخانمانی دیدیم، ببیند؟
هوش مصنوعی: عزیز من، ماه و زیبایی تو به خوبی میدانند که عشق چه ارزشی دارد. از این رو، جوانی که در این شرایط زندگی میکند، میتواند به خوبی درک کند که باید قدر لحظات و عشق را بداند و از آنها بهره ببرد.
هوش مصنوعی: ماه مهربان من، دل مسکینم به آن واقعیت اعتقاد ندارد. چرا که آنقدر بدیهای ماه نامهربان را دیده که دیگر نمیتواند به مهربانی چیزی باور کند.
هوش مصنوعی: ناله و صدای نای من به گوش چشمان سیاه زیبایی میرسد، زیرا من به این پریشانموهای زیبا، به خوبی و مهارت، سرپرستی و نگهداری کردم.
هوش مصنوعی: به صدای زنگ و نغمههای فرزندانم گوش میسپارم تا ببینم چه خبری از کاروانی که گم شده است، به ما میرسد.
هوش مصنوعی: زندگی بدون عشق برای من قابل تحمل نیست. به نظر من، زندگی بدون عشق مشابه یک زندان است و من هرگز نمیخواهم چنین زندگیای داشته باشم.
هوش مصنوعی: اگر زندگی ابدی بدون عشق باشد، پس آن زندگی ارزش ندارد و مردن بهتر از آن است. اما مرگ برای عاشقان در حقیقت همان زندگی ابدی است.
هوش مصنوعی: من تنها میخواهم اشکهایم مانند سیل روان شوند، شاید از این جاری شدن اشکها، جانم یاد بگیرد که چگونه روان و آزاد باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اقبلا هذا مکانی منعما لولا زمانی
اسمعی یا نور عقلی صوت قلبی من لسانی
ماه رویا گرچه رشک مهر و ماه آسمانی
چند با ما کینه ورزی تا کی از نامهربانی
قادری بر ناتوانان میتوانی مرحمت کن
بار هجران کی توانم برد با این ناتوانی
زندگانی نیست بی رویِ تو و جان کندن است این
[...]
گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی
راستی بر باد خواهی داد نقد زندگانی
کی بری ره سوی معنی؟ چون تو از کوتاه چشمی
صورتی را هرکجا بینی درو حیران بمانی
راه دشوارست و منزل دور و دزدان در کمینگه
[...]
گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی
گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی
شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی
داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی
از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی
کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.