هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب جهانی
همه سعدی و سعادت، همه لطفی، همه جانی
به تو چشمم شده روشن، به تو کویم شده گلشن
همه فتحی و فتوحی، همه امنی و امانی
به چه وصفت کنم، ای جان؟ که تو از وصف برونی
تو بصیر همه بینی و خبیر همه دانی
قدرش را نتوان یافت، که مقدور ضعیفی
قدمش را نشناسی، که اسیر حَدثانی
ز جمال تو مطرا، همه اعیان، همه اکوان
ز جبین تو هویدا اثر «سبع مثانی »
به خدا، خاک درت را به دو عالم نفروشم
اگرم پیش بخوانی وگر از پیش برانی
دل قاسم ز شراب تو خرابست، چه گویم؟
هم از آن جودت باده، هم ازان لطف اوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سعدی به ستایش و تعریف از محبوب و معشوقی میپردازد که او را زیباترین و گرانبهاترین موجود جهان میداند. شاعر از روشنی چشمانش به واسطه محبوب صحبت میکند و عشقش را به گلستانی تشبیه میکند که مملو از خوشی و سعادت است. او میگوید که این محبوب از وصف فراتر است و دارای بصیرت و آگاهی کامل است. همچنین تأکید میکند که ارزش واقعی این محبوب قابل درک نیست و شناخت او دشوار است. در انتها، شاعر اعلام میکند که حاضر است خاک درگاه محبوبش را به جای همه چیز در دو جهان بفروشد، و دل خود را به خاطر عشق و جود او خراب میداند.
هوش مصنوعی: ای دوست، چه چیز بگویم؟ تو محبوب همه جهانی، نماد خوشبختی و نیکی، و همه خوبیها و زندگی هستی.
هوش مصنوعی: نگاه من به تو نور و روشنی بخشیده است، تو برای من بهشت و باغی زیبا شدهای. همه پیروزیها و موفقیتها، همه امنیت و آرامش در تو خلاصه شده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم تو را توصیف کنم، ای جان؟ زیرا تو از آنچه در ظاهر دیده میشود آگاهتر هستی و به تمام امور دانا هستی.
هوش مصنوعی: این شعر به ارزش و اهمیت یک چیز اشاره دارد که ممکن است به خاطر ضعف و ناتوانی ما، نتوانیم آن را به درستی بشناسیم یا قدر آن را بدانیم. این مفهوم بیان میکند که ما ممکن است از درک و شناسایی ارزشی برخوردار نباشیم، زیرا خود را در محدودیتها و مشکلات اسیر کردهایم.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که همه موجودات و همه چیزها از چهرهات نشانههایی ببینند.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، من حتی خاک پای تو را به دو جهان نمیفروشم، چه اگر خودت مرا بخوانی و چه اگر از پیش من بروی.
هوش مصنوعی: قلب قاسم به خاطر نوشیدنی تو درهم ریخته است، چه بگویم؟ هم به خاطر بخشندگی تو که موجب این شراب شده، هم به خاطر لطف ظرفی که نوشیدنی در آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی
چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی
نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی
نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی
برود فکرت جادو نهدت دام به هر سو
[...]
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
[...]
مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی
فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن
متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟
دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت
[...]
گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی
وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی
هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت
دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی
در چنان مدت بیحد بهچنین ساز فصاحت
[...]
هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جهانی
همه روحی، همه راحت، همه امنی و امانی
بتو مدهوشم و حیران، به چه وصفت کنم، ای جان؟
مگر این وصف که گویم که: شه زنده دلانی
هوس لجه دریاست مرا، تا که برآرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.