گنجور

 
قاسم انوار

هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب جهانی

همه سعدی و سعادت، همه لطفی، همه جانی

به تو چشمم شده روشن، به تو کویم شده گلشن

همه فتحی و فتوحی، همه امنی و امانی

به چه وصفت کنم، ای جان؟ که تو از وصف برونی

تو بصیر همه بینی و خبیر همه دانی

قدرش را نتوان یافت، که مقدور ضعیفی

قدمش را نشناسی، که اسیر حَدثانی

ز جمال تو مطرا، همه اعیان، همه اکوان

ز جبین تو هویدا اثر «سبع مثانی »

به خدا، خاک درت را به دو عالم نفروشم

اگرم پیش بخوانی وگر از پیش برانی

دل قاسم ز شراب تو خرابست، چه گویم؟

هم از آن جودت باده، هم ازان لطف اوانی

 
 
 
مولانا

که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی

چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی

نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی

نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی

برود فکرت جادو نهدت دام به هر سو

[...]

سعدی

همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی

وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند

همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی

تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند

[...]

اوحدی

مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی

چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی

فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن

متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟

دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت

[...]

ابن یمین

گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی

وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی

هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت

دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی

در چنان مدت بی‌‎حد به‌‎چنین ساز فصاحت

[...]

قاسم انوار

هله! ای ماه وفاپیشه، که محبوب جهانی

همه روحی، همه راحت، همه امنی و امانی

بتو مدهوشم و حیران، به چه وصفت کنم، ای جان؟

مگر این وصف که گویم که: شه زنده دلانی

هوس لجه دریاست مرا، تا که برآرم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه