تیرهگون شد کوکبِ بختِ همایونفالِ من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من
خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل
آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من
با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت
گر تو هم از من گریزی وای بر احوالِ من
روزگار این سان که خواهد بیکس و تنها مرا
سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبالِ من
قُمریِ بیآشیانم بر لبِ بامِ وفا
دانه و آبم ندادی مشکن آخر بالِ من
بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال
خاطرات کودکی آمد به استقبالِ من
خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود
از کتاب عشق اوراق سیاه فالِ من
ای صبا گر دیدی آن مجموعهٔ گل را بگو
خوش پراکندی ز هم شیرازهٔ آمالِ من
کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز
شهریارا حل مشکلها کند حلّالِ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس ناامیدی و یأس خود را از تغییرات نامطلوب در زندگی و بختش بیان میکند. او از غم و درد دلهایش با آشنا میگوید و اشاره دارد که چقدر تنها و بیپناه است. او به یاد لحظات خوب گذشته و عشقهایش میافتد و از دوری معشوقش ناراحت است. در نهایت، درخواست میکند که اگر فرصت و امکان دارد، مشکلاتش حل شود و به او کمک شود.
هوش مصنوعی: شانس و بخت خوب من دچار تیرگی شد و از آسمان، روزگارم به هم ریخت.
هوش مصنوعی: من خندهٔ بیگانگان را دیدم و چیزی نگفتم، اما درد دل خود را با تو، آشنایم، در میان میگذارم؛ چون حال دلم پر از گریه است.
هوش مصنوعی: در روزی که عقل و هوش از من دور شد، تو در کنارم بودی. حالا اگر تو هم از من دور شوی، وای به حال من و وضعیت ناگوارم.
هوش مصنوعی: در زندگی، وقتی که این طور پیش برود و من احساس تنهایی و بیکسی کنم، حتی از سایهام هم میترسم که دیگر از من دور نشود.
هوش مصنوعی: من پرندهای هستم که آشیانهای ندارم، بر لبه بام وفا نشستهام. تو به من دانه و آب ندادی؛ مرا ناامید نکن و بالهایم را نشکن.
هوش مصنوعی: به یاد آوردن لحظات شیرین و خاطرات کودکی به من کمک کرد تا بتوانم زندگیام را دوباره به سمت گذشته ببرم و به دورانی که خوشبختتر بودم، برگردم.
هوش مصنوعی: تو هم خردمند بودی و هم زیبا، اما زلفهای درهمریختهات بهگونهای است که از کتاب عشق، صفحههای سیاه سرنوشت من را میسازد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، اگر آن باغ پرگل را دیدی، به آن بگو که چقدر خوب و زیبا گلها را پخش کردهای، چرا که این گلها نماد آرزوهای من هستند.
هوش مصنوعی: اگر به کار و تلاش اعتماد داشته باشی و به قدرت خداوند تکیه کنی، آن گاه مشکلاتت به سادگی حل خواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
[...]
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
[...]
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.