رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه کس هرگز نمیرنجیده از افعال من
گشتهام آواره سد منزل ز ملک عافیت
میدواند همچنان بخت بد از دنبال من
ساده رو وحشی که میخواهد به عرض او رسید
آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از حسادت و بدبختی خود صحبت میکند. او به این موضوع اشاره میکند که بخت بدش باعث شده تا از موفقیتها و خوشیها دور بماند. او خود را به پرندهای تشبیه میکند که به خاطر زخم چشمی، توان پروازش را از دست داده است. شاعر از رنجها و مشکلاتی که از بداقبالیاش به وجود آمده، سخن میگوید و احساس آوارگی و ناامیدی خود را بیان میکند. او همچنین به سادگی و وحشی بودن خود اشاره میکند و این که هیچکس نمیتواند به درستی حال او را درک کند.
هوش مصنوعی: شهری از روی حسادت به من و شرایط زندگیم نگاه میکردند، و این وضعیت بد من را تحت تأثیر قرار داده بود. تمام این مسائل ناشی از بخت بد من بود.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای بودم که با زیبایی و شوق پرواز میکردم، اما ناگهان یک نگاه دردآور به من برخورد کرد و باعث شد که بالهای من شکسته شوند.
هوش مصنوعی: سرنوشت ناخوشایند موجب این رفتار نادرست شد و اگر این لطف و محبت نبود، هیچکس هرگز از کارهای من ناراحت نمیشد.
هوش مصنوعی: من در جستوجو و سرگردانی هستم و به دنبال جایی مناسب برای زندگی میگردم. خوشی و آرامش از من دور شده و بدشانسی همواره در پی من است.
هوش مصنوعی: یک انسان ساده و بیخود که میخواهد حال و روز من را بیان کند، اما این حالتی است که هرگز نمیتوان آن را توضیح داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
[...]
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من
مو برآرد دیدهٔ آیینه از تمثال من
با کدورت بسکه بگذشت از غمت احوال من
در گذشتن سایه در پی داشت ماه و سال من
گردهٔ تصویر برخیزد غبار از تربتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.