گنجور

 
اسیر شهرستانی

خویش آیینه دار خود رایی

گریه ها خنده تماشایی

بیقراری ز دل غبار انگیخت

خاک در دیده شکیبایی

جز دل ما که می تواند چید

گل راز بهار رسوایی

ناز پرورده نیاز غمیم

گریه شوخی و ناله رعنایی

بیش از این بی تو زندگی ستم است

می روم گرچه زود می آیی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode