خویش آیینه دار خود رایی
گریه ها خنده تماشایی
بیقراری ز دل غبار انگیخت
خاک در دیده شکیبایی
جز دل ما که می تواند چید
گل راز بهار رسوایی
ناز پرورده نیاز غمیم
گریه شوخی و ناله رعنایی
بیش از این بی تو زندگی ستم است
می روم گرچه زود می آیی