ز خون دیده و لخت جگر رنگین شبی دارم
نمی دانم چه می خواهم عجایب مطلبی دارم
در ایام جوانی می کنم طی راه پیری را
ندارم قوت رفتار و سرکش مرکبی دارم
ز پا افتاده ام دستی به جایی می توانم زد
اثرها هر قدم وقف سجود یا ربی دارم
اثر محو دعای من تمنا مدعای من
به خون غلتیده راه خجالت یا ربی دارم
بساطی چیده اند از کفر و ایمان درد و داغ من
که پندارند ذوق ملتی و مذهبی دارم
اسیرم، بیدلم، خوی نزاکت بر نمی تابم
شکست توبه جامم گشته مجنون مشربی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم
ندارم هیچ اگر در دست دامان شبی دارم
ندارم در بساط آسمان گر اختر سعدی
ز داغ ناامیدی سینه پر کوکبی دارم
شوم با خار و گل یکرنگ ناسازی نمی دانم
[...]
دهان بر بسته لبریز نوای یاربی دارم
زبان پیچیده در تقریر عرض مطلبی دارم
خموشی بر لب شرمم به صد فریاد میگوید
حلاوت جوشی زهری که از کنج لبی دارم
ز مشرب دوستی بیمذهبم خواندی نمیدانی
[...]
ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم
سخن ناگفته از خجلت نهان زیرلبی دارم
بامیدی که لبیکی رسد یا نامه و پیکی
همه شب بی زبان بادوست یارب یاربی دارم
همه روزم چه مسجد وقف زهاد و ریاکاران
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.