به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام
به جان رسیده غباری ز خاک راه توام
به تیغ تغافل نمی توان کشتن
شهید پرسش مژگان عذرخواه توام
چه بخت اینکه گل گفتگو توام چید
همین بس است که در سایه نگاه توام
قلم نرفته به آشفته بهار وفا
به حشر نامه سفید از خط سیاه توام
اسیر باعث بیداد او نمی دانم
چه کرده ای تو که شرمنده گناه توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سحر کجاست که فراش جلوهگاه توام
نشسته بر سر ره دیدهبان راه توام
هنوز خفته چو بخت منند خلق که من
برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام
من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز
[...]
مبین به رد و قبولم که نیکخواه توام
اگر بد دو جهانم که در پناه توام
مپوش چشم ز حالم که از پریشانی
ز دیده تو گریزان تر از نگاه توام
به گرد کوی تو گردم نسیم درگاهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.