اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

ز رنگین شیوه ها گلزار بلبل آفرین دارد

تبسم زیر لب خنجر به کف چین بر جبین دارد

ز گرد کین دل گر شیشه بینی آب شمشیر است

چو دشمن صاف گردد زهر در زیر نگین دارد

چه بیدود آتشی دارد قناعت گلخنش گلشن

جدا هر شعله صد گنج شرر در آستین دارد

خراش ناله زنجیر دام عیش می گردد

گرفتار جنون کی خاطر اندوهگین دارد

به کشت بی نیازی قطره باران دل پاک است

به جای خوشه این حاصل گهر در آستین دارد