گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیر شهرستانی

به جنون عشق مایل افتاده است

پیر ما سخت جاهل افتاده است

نمک تازه می زنم به کباب

آتش از گریه در دل افتاده است

طفل اشکی است بحر از مژه ام

که به دامان ساحل افتاده است

چون نباشد زگریه خانه خراب

دیده را کار با دل افتاده است

مکن از جور یار شکوه اسیر

از تو هر چند غافل افتاده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode