شمامه با شمایل راز می گفت
حدیث عاشقی را باز می گفت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمامه از عشق و راز میگوید و داستان عاشقی را برای دیگران باز میکند.
هوش مصنوعی: شمامه با ظاهری دلربا و زیبا، داستان عشق را به زبان میآورد و بار دیگر به بیان آن میپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازین اندیشه لختی باز میگفت
حکایتهای دلپرداز میگفت
زبدکرداری او باز میگفت
وزان غم میگریست و راز میگفت
دلم زو شب حدیث ناز می گفت
همی گفت آن حدیث و باز می گفت
نمی آمد مرا خواب از غم دوست
ز هجران سرگذشتی باز می گفت
خیال غمزه از پیکان دلدوز
[...]
بمن پیغام دلبر باز میگفت
حکایت های غم پرداز میگفت
پسر بنشست و با او راز میگفت
حدیث رفته یکی یک باز میگفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.