نود و هفت سال عمر خوشی
بنده را داد حی پاینده
گرچه امسال هست سال قران
تا چه آید ز سال آینده
نعمت الله خدا به ما بخشید
ساز ما را نواخت سازنده
ز آفتاب جمال او ذرات
ماه رویند دل نوازنده
در ترقی است ذوق ما جاوید
خوش بود دولت فزاینده
خوش در معرفت گشوده به ما
رحمت حضرت گشاینده
آینه صد هزار می بینم
در همه آن یکی نماینده
این عنایت نگر که حضرت او
کرمی کرده است پاینده
دل ما چشمه ای است یا بحری
از وی آب حیات زاینده
می کشد عشق او روان چه کنم
جذبهٔ او مرا رباینده
نور سید به نور او دیدم
آفتابی خوش است تابنده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس شکرگزاری و شادی شاعر از زندگی و نعمتهای الهی اشاره دارد. شاعر به نود و هفت سال عمر خوش و نعمتهای خداوند اشاره میکند و از جمال و زیبایی او سخن میگوید. او از ترقی در شناخت و معرفت خداوند و بخششهای او خوشحال است و عشق الهی را در دل خود حس میکند. در نهایت، شاعر به نور و زیباییای که از وجود خدا بر دلها میتابد، اشاره میکند و به عظمت و افتخارات الهی در زندگیاش میبالد.
هوش مصنوعی: خداوند عمر نود و هفت سالهام را با خوشی و خوشبختی پر کرد.
هوش مصنوعی: با اینکه امسال سال قران است، میبینیم که چه چیزهایی از سال آینده به دست میآید.
هوش مصنوعی: خداوند نعمتهایش را به ما عطا کرد و ساز ما را با طراوت و هنرمندی نواخته است.
هوش مصنوعی: از نور زیبایی او، ذرات ماه روشن و دلنواز میشوند.
هوش مصنوعی: ذوق و سلیقه ما همیشه رو به پیشرفت است و خوشبختی و موفقیت ما همچنان در حال افزایش است.
هوش مصنوعی: در آگاهی و شناخت، نعمت و رحمت پروردگار بر ما باز شده است.
هوش مصنوعی: در همه آینهها، صورتهای زیادی را میبینم، اما در میان آنها فقط یک تصویر واقعی وجود دارد که نمایانگر همه است.
هوش مصنوعی: به این توجه کن که وجود آن بزرگوار لطف و رحمت خاصی نموده است که همیشه پایدار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دل ما مانند چشمهای یا دریایی است که از آن آب حیات و زندگی جاری میشود.
هوش مصنوعی: عشق او باعث شده که من به شدت تحت تأثیر قرار بگیرم و نمیدانم چه باید بکنم، چون زیبایی و جذبهاش مرا به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: من نوری را که از سید eman میشود، مشاهده کردم و مثل نور یک آفتاب درخشان و زیباست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ قهرت چو به وقت اندر دست
رویت از پس چو مهر تابنده
بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست
که چو بشنیدمش شدم زنده
مرده دل گشتی و پراکنده
کوش تا جمع باشی و زنده
عاشقم بر نجیبک منده
آن اجل غمزه امل خنده
آنکه عاشق کشد بغمزه و ناز
کند از خنده مرده را زنده
آن بت شوخدیده کز رخ اوست
[...]
او در آن لعبتان شکر خنده
وانهمه پیش او پرستنده
ای دل و جان بیاد تو زنده
همه فانی تو حیّ پاینده
ای ز نعت صفات لم یزلت
فکر انسان سپر بیفکنده
اعتقادات اهل باطل را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.