گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ای لب تو چشمهٔ آب زلال

مجلس تو مجمع اهل کمال

نقش خیال تو نگارم به چشم

خوشتر ازین نقش که بسته خیال

دیده بر او بد به مژه خاک راه

بر درت ار باز بیابد مجال

آینه از ساده دلی نقش بست

صورت بی مثل شما را مثال

طاق دو ابروی تو محراب جان

نسبت او کی کنمش با هلال

مهر جمیل ار بودم دور نیست

مست خدا نیست محب جمال

نور الهی است که پیدا شده

سید عالم یزل و لایزال

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

مانده به یمگان به میان جبال

نیستم از عجز و نه نیز از کلال

یکسره عشاق مقال منند

در گه و بیگه به خراسان رجال

وز سخن ونامهٔ من گشت خوار

[...]

سعدی

إِنَّ هَوَی النَّفْسِ یَقُدُّ الْعِقال

لا یَتَهَدّیٰ وَ یَعِی ما یُقال

خاک من و توست که باد شَمال

می‌بردش سوی یَمین و شِمال

ما لَکَ فِی ‌الْخَیمةِ مُسْتَلْقیاً؟

[...]

ابن یمین

مظهر حسن جمالش بجلال

مظهر وصف جلالش بکمال

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه