زهد بگذار و خرقه را بفروش
جام می را بگیر و خوش می نوش
ذوق مستی کسی که دریابد
گرچه عاقل بود شود مدهوش
در خرابات مست می گردم
همچو رندان خوشی سبو بر دوش
ساغر می مدام می نوشم
سرخوشانه چو خم می در جوش
راز هشیار پیش مست مگو
ور بگوئی بگو که آن می پوش
گوهر بحر ماست گفتهٔ ما
خوش بود هر که می کند در گوش
شاهد ماست ساقی سرمست
نعمت الله گرفته در آغوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به رهایی از زهد و خودداری اشاره دارد و بر لذتجویی و خوشگذرانی تأکید میکند. شاعر به این نکته اشاره میسازد که از می نوشیدن و مستی، لذتی واقعی و عمیق وجود دارد، حتی اگر شخص عاقل باشد. او به خوشی و شادابی در مستی و دورهمیهای خرابات میپردازد و هشدار میدهد که رازهای زندگی را نباید به افراد عاقل گفت. در نهایت، شاعر دلبستگی به زیبایی و شادی ناشی از نوشیدن می و ارتباط با ساقی را بیان میکند.
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که از زهد و پارسایی دست بردار، لباس رهبانی را بفروش و به جای آن، جام شراب را بگیر و خوشیهای زندگی را تجربه کن.
هوش مصنوعی: کسی که طعم مستی را بچشد، حتی اگر فردی عاقل باشد، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و تحت الشعاع احساسات خود قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در میخانه به خوشی و سرنوشتی شاداب حرکت میکنم، مثل کسانی که در حال لذت بردن هستند و پیالهای بر دوش دارند.
هوش مصنوعی: به صورت مداوم از جام می مینوشم و با خوشحالی در حال لذت بردن هستم، مانند زمانی که شراب در حال جوشیدن است.
هوش مصنوعی: بهتر است رازهای خود را با کسی که در حال نوشیدن است، در میان نگذاری، زیرا اگر هم بگویی، آن را پنهان نگهدار.
هوش مصنوعی: کلام ما ارزشمند و گرانبهاست، و هر کس به آن گوش فرا دهد، خوشبخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: معشوق ما در کنار ماست و ساقی پر از شراب است که نعمتهای الهی را در آغوش گرفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جهان را بدین جهان مفروش
گر سخندانی این سخن بنیوش
پیری آغوش بازکرده فراخ
تو همی گوش با شکافهٔ غوش
عجب از دیو پیکری کاو را
دولت آورد نام کرد سروش
خاره خو جثه ایست خاره بدن
خیره کش هیکلی است خیری پوش
قالبی باد خیز خاک آرام
[...]
چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش
از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش
نه عجب گر خروش من بفزود
[...]
ای کریمی که از سخاوت تو
روید از سنگ خاره مرزنگوش
تا جهان اسب دولتت زین کرد
چرخ را هست غاشیه بر دوش
آنکه او تای خدمتت نزند
[...]
رفتم و بارِ منّتت بر دوش
حلقه ای حقّ نعمتت در گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.