در خرابات تا سحرگه دوش
می کشیدم سبوی می بر دوش
شادی روی ساقی سرمست
دوش تا روز بود نوشانوش
بزم عشق است خرقه را بر کن
جامهٔ عاشقانه ای درپوش
در ره عاشقی و می خواری
عاشقانه به جان و دل می کوش
ما خراباتیان سرمستیم
چون خم می فروش خوش در جوش
گل تبسم کنان و می در جام
بلبل مست کی شود خاموش
نعمت الله حریف و ساقی او
جام در دور و عاشقان مدهوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شبی پر از خوشی و مستی در خرابات (محل میخواران) میگوید. او داستان خوشی و سرمستیاش را روایت میکند که با سبوی می به سر میبرد و از شادی ساقی مست لذت میبرد. بزم عشق را دعوت میکند که خرقهاش را کنار بگذارد و به جای آن لباس عاشقانه بپوشد. شاعر بر عشق و میخواری تأکید میکند و از زندگی سرشار از شور و شوق خراباتیان صحبت میکند. در پایان، عنایت نعمت الله و حامیان دیگر در این میخواران را به تصویر میکشد که در کنار هم به نوشیدن و شادمانی مشغولند.
هوش مصنوعی: تا صبح روز گذشته، در میخانه مشغول نوشیدن بودم و یک پیاله شراب بر دوش داشتم.
هوش مصنوعی: دیروز، شادی و سرخوشی روی ساقی تا صبح ادامه داشت و من از نوشیدنی لذت بردم.
هوش مصنوعی: محفل عشق برپاست، پس لباس دنیوی را کنار بگذار و جامهای عاشقانه بپوش.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق و نوشیدن شراب، با تمام وجود و احساس تلاش کن.
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که تحت تأثیر محرکها و لذتها، شاداب و سرمستیم و مانند ظرفی که پر از نوشیدنی خوشگوار است، در حال شادی و نشاط به سر میبریم.
هوش مصنوعی: گل با لبخند و شراب در جام، به حال بلبل مست کی میتواند خاموش باشد؟
هوش مصنوعی: نعمت خداوند دوست و شرابفروشی است که جام را به دور میچرخاند و عاشقان را در سرمستی به حال خود رها کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جهان را بدین جهان مفروش
گر سخندانی این سخن بنیوش
پیری آغوش بازکرده فراخ
تو همی گوش با شکافهٔ غوش
عجب از دیو پیکری کاو را
دولت آورد نام کرد سروش
خاره خو جثه ایست خاره بدن
خیره کش هیکلی است خیری پوش
قالبی باد خیز خاک آرام
[...]
چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش
از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش
نه عجب گر خروش من بفزود
[...]
ای کریمی که از سخاوت تو
روید از سنگ خاره مرزنگوش
تا جهان اسب دولتت زین کرد
چرخ را هست غاشیه بر دوش
آنکه او تای خدمتت نزند
[...]
رفتم و بارِ منّتت بر دوش
حلقه ای حقّ نعمتت در گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.