خیال او به هر نقشی برآید
به هر آئینه روئی می نماید
برد خلقی و می آرد همیشه
از آن عالم به یک حالی نپاید
جهان روشن شود از نور رویش
اگر آن آفتاب ما برآید
چنین میخانه و رندان سرمست
کسی مخمور اگر ماند نشاید
به نور او جمال او توان دید
حجاب از چشم ما گر برگشاید
به شادی روی ساقی نوش کن می
که می عمر عزیزت می فزاید
به عشقش نعمت الله میرمستان
سرودی عاشقانه می سراید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و نورانی بودن محبوبی میپردازد که هر جا برود، جلوهگری و دلربایی میکند. شاعر به قدرت تأثیر این محبوب بر خلق اشاره دارد و میگوید که نور او میتواند جهان را روشن کند. همچنین، میخانه و رندان در حال مستی، که گویی تحت تأثیر این نور و عشق هستند، به شادی و نوشیدن میپردازند. در نهایت، شاعر به عشق و شادی از مینوشی و سرود عاشقانهای که از این عشق برمیخیزد، اشاره میکند و بر اهمیت آن در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تصویر او به هر شکلی نمایان میشود و در هر آینهای بهگونهای خاص دیده میشود.
هوش مصنوعی: زندگی انسانها به هر حالتی که باشد، همواره تغییر میکند و هیچ حالتی دائمی نیست. این تغییرات و ناپایداریها از دنیای دیگر به ما منتقل میشود و هیچ چیزی برای همیشه باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر آن خورشید ما طلوع کند، جهان با نور چهرهاش روشن میشود.
هوش مصنوعی: این میخانه و آدمهای شاداب و خوشحال به قدری جذاب و دلنشین هستند که اگر کسی در این حال خمار بماند، شایسته نیست.
هوش مصنوعی: اگر نور او بتابد، میتوان زیبایی او را دید؛ اما اگر حجاب از چشمان ما برداشته شود.
هوش مصنوعی: به شادی و خوشحالی، از ساقی شراب بنوش، زیرا نوشیدن این می، عمر تو را افزایش میدهد و به ارزش زندگیات میافزاید.
هوش مصنوعی: به عشق او، نعمت الله میرمستان شعری عاشقانه مینویسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
خر خمخانه را جودان بماندست
وگر ماندست جو کو تا بخاید
بسنگ هجو من دندان شکستست
که بی بیطار بیخش برنیاید
سرش از سهمناکی شد بانسان
[...]
ز هجران تو جانم میبرآید
بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی
که میکن حیلهای تا شب چه زاید
سیهرویی من چون آفتابست
[...]
دلی ده کاو یقینت را بشاید
زبانی کافرینت را سراید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.