گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

عین دریائیم و دریا عین ما

نیست ما را ابتدا و انتها

بر در میخانه مست افتاده ایم

خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا

بینوایان خوش نوائی یافتند

بینوا شو گر همی خوانی نوا

گفتهٔ مستانهٔ ما را بخوان

عاشقانه خوش سرودی می سرا

دردمندیم و دوا درد دلست

درد ما همدرد ما داند دوا

سر به پای خم می افتاده ایم

بی حجاب ای عاشق عارف بیا

در طریقت خرقه ای پوشیده ایم

دست ما و دامن آل عبا

نعمت الله ساقی و ما رند و مست

گو بیا یاری که دارد ذوق ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۶۹ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
وطواط

ای مکارم را یمینت رهنما

وی اکابر را بصدرت التجا

چون تو ناورده ستاره شهریار

چون تو نادیده زمانه پادشا

آسمان از قصر تو گیرد علو

[...]

انوری

هرکه سعی بد کند در حق خلق

همچو سعی خویش بد بیند جزا

همچنین فرمود ایزد در نبی

لیس للانسان الا ما سعی

مولانا

تا به شب ای عارف شیرین نوا

آن مایی آن مایی آن ما

تا به شب امروز ما را عشرتست

الصلا ای پاکبازان الصلا

درخرام ای جان جان هر سماع

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۷۸۸ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

حاضران را دل خدا داند کجا

ریش بالان کرده سرها در هوا

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه