گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ساقی ما به ما کرم فرمود

در میخانه را به ما بگشود

جام گیتی نما به دور آورد

می میخانه را به ما پیمود

گر یکی ور هزار جام گرفت

وجه خاصی به هر یکی بنمود

آتش عشق او بسوخت مرا

خوش بود آتشی چنین بی دود

در مقامی که جسم و جان نبود

بود و نابود خود نخواهد بود

این چنین گفته های مستانه

در جهان خود که گفت یا که شنود

نفسی باش همدم سید

تا بیابی ازین نفس مقصود