گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

صبحدم آفتاب رو بنمود

زهره و مشتری چه خواهد بود

خانه تاریک بود روشن شد

نور چشمی به ما عطا فرمود

آفتابی درآمد از در ما

در دولت به روی ما بگشود

جام گیتی نما به ما بخشید

در چنین آن چنان به ما بنمود

آتش عشق عود جانم سوخت

عود آتش شد و نماندش دود

دامن خود بگیر ای عارف

تا بیابی ز خویشتن مقصود

بزم عشق است و سیدم سرمست

هرکه آمد به مجلسش آسود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

ملکان را ز آسمان کبود

چون تو هرگز کریم و راد نبود

هرگز از تو کسی بلا نکشید

هرگز از تو کسی جفا نشنود

عید فرخنده باد بر تو ملک

[...]

وطواط

آفتاب جلال و عالم جود

که چنو در جهان نشد موجود

خان عادل ، کمال دولت و دین

گوهر کان محمدت ، محمود

آنکه او راست طلعت میمون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه