کردگار از کرم عیانم کرد
واقف از حال این و آنم کرد
من چو بی نام و بی نشان بودم
بی نشانی مرا نشانم کرد
به تجلی ظاهر و باطن
گاه پیدا و گه نهانم کرد
در دل آمد به جای جان بنشست
رحمتی خوش به جای جانم کرد
می خمخانه را به من بخشید
ساقی مست عاشقانم کرد
تا شوم رهبر همه رندان
رهنمودم به رهروانم کرد
شرح علم بدیع او خواندم
این معانی از آن بیانم کرد
چون ز هستی خود فنا گشتم
باقی ملک جاودانم کرد
نعمت الله به من عطا فرمود
رازق زرق بندگانم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره رابطه عمیق و معنوی شاعر با خداوند است. شاعر بیان میکند که خداوند از رحمت و کرم خود، او را از بیهویتی و ناشناسی خارج کرده و به او هویت و معنای زندگی بخشیده است. او به تأمل در تجلیات الهی میپردازد که گاهی در قالب ظاهر و گاهی در باطن خود را نشان میدهند. همچنین شاعر اشاره میکند که خداوند او را به مقام رهبری رندان و عاشقان برگزیده و به او علم و معانی عمیق آموخته است. در نهایت، شاعر به فنا در هستی خود و باقی ماندن در ملک جاودان اشاره میکند و نسبت به نعمتهای الهی و رازق بودن خداوند برای بندگانش شکرگزاری میکند.
هوش مصنوعی: خداوند با لطف خود، حال من و دیگران را برایم روشن کرد و مرا به آگاهی از وضعیت افراد آشنا ساخت.
هوش مصنوعی: من در زمانی که بدون هویت و ناشناخته بودم، وجودم را با ارائه نشانی مشخص کرد.
هوش مصنوعی: به گاهی خود را به صورت نمایان و گاهی دیگر به صورت پنهان به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در دل من، رحمت و لطفی جایگزین جانم شد و به طرز خوشایندی در درونم جا گرفته است.
هوش مصنوعی: ساقی میخانه به من بخششی داد که در نتیجه آن، دلم را به عشق و شادمانی پر کرد.
هوش مصنوعی: برای اینکه راهنمایی کنم رهروان را، تا به عنوان پیشوای رندان درآیم.
هوش مصنوعی: علم بدیع او را توضیح دادم و این مفاهیم را از آن بیان کردم.
هوش مصنوعی: وقتی از وجود و هستی خود عبور کردم و خود را فانی کردم، به من نیروی ماندگاری بخشید که در ملک جاودان باقی بمانم.
هوش مصنوعی: خداوند نعمتهای زیادی به من داده و روزیدهنده من را از دیگران متمایز کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من دگر چاره ای ندانم کرد
دل ازین نوع خوش توانم کرد
عشق تو مست جاودانم کرد
ناکس جملهٔ جهانم کرد
گر سبکدل شوم عجب نبود
که می عشق سر گرانم کرد
چون هویدا شد آفتاب رخت
[...]
عشق تو مست و کف زنانم کرد
مستم و بیخودم چه دانم کرد
غوره بودم کنون شدم انگور
خویشتن را ترش نتانم کرد
شکرینست یار حلوایی
[...]
دل ز ما برد و قصد جانم کرد
قصد این جان ناتوانم کرد
عشق روی تو ای بت سیمین
در همه شهر داستانم کرد
خون دل را ز راه دیده بسی
[...]
غم هجر تو نیمه جانم کرد
کرد کاریکه ناتوانم کرد
زیر بار فلک نرفتم لیک
بار عشق تو چون کمانم کرد
ضعف چون آه سینه مظلوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.