هر کس که هوای ما ندارد
گویا خبر از خدا ندارد
آنکس که نخورد دُردی درد
بی درد بُود دوا ندارد
هر چند که شاه ذوق دارد
ذوقی چو من گدا ندارد
در بحر محیط عشق غرقیم
جز ما خبری ز ما ندارد
مائیم و نوای بینوائی
بلبل به از این نوا ندارد
نابینا خود خدا نبیند
چون جام جهان نما ندارد
عشقست که عاشقست و معشوق
باشد همه جا و جا ندارد
جان است از آن بما نیاید
عمر است از آن وفا ندارد
سید مست است و جام بر دست
دست از می و جام واندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و فلسفی درباره عشق و وجود میپردازد. شاعر میگوید که افرادی که از ما دورند، خود را از خدا بیخبر میدانند. درد و رنج عشق را تنها کسانی درک میکنند که آن را تجربه کردهاند. او همچنین به این نکته اشاره میکند که هر چند انسانها در تلاش برای درک زیباییها هستند، اما هیچکس به اندازه او (که در حالت فقر است) نمیتواند این زیباییها را بفهمد. در نهایت، شاعر با بیان اینکه عشق همهجا حاکم است، بر فانی بودن زندگی و ناپایداری آن تأکید میکند. او به حال مستی و شادی اشاره میکند که از نوشیدن مینوشد و در همین حال درمییابد که این حالت پایدار نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما اهمیت نمیدهد، به نظر میرسد از وجود خداوند بیخبر است.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود تجربه تلخی نداشته باشد و به نوعی دچار مشکلات و چالشهای روحی نشده باشد، نمیتواند به بهبودی برسد و به درمان دردهایش بپردازد.
هوش مصنوعی: هرچند که پادشاه از ذوق و قریحه برخوردار است، اما احساسات و هنر من که یک فرد عادی هستم، را ندارد.
هوش مصنوعی: ما در دل دریاگونه عشق غرق شدهایم و هیچ کس جز ما از حال و روز ما باخبر نیست.
هوش مصنوعی: ما در حال حاضر به شنیدن صدای غمگین بلبل پرداختهایم و این نوای دردناک را به هر چیز دیگری ترجیح میدهیم.
هوش مصنوعی: نابینا نمیتواند خدا را ببیند، چون ابزار دیدن ندارد.
هوش مصنوعی: عشق است که در دل عاشق حضور دارد و معشوق در هر جایی وجود دارد، اما هیچ مکان مشخصی را نمیتوان برای آن تعیین کرد.
هوش مصنوعی: زندگی ما به خاطر عشق و دوستی است، اما عمر ما به وفاداری و ماندگاری این احساس وابسته نیست.
هوش مصنوعی: یک سید مست با جام در دست خود، از شراب و جام فاصله میگیرد و آنها را کنار میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلبر غم حال ما ندارد
یک ذرّه به دل وفا ندارد
در خاطر او مگر وفا نیست
یا خود سر و برگ ما ندارد
از حد بگذشت جور بر ما
[...]
گیتی که سر وفا ندارد
گوئی که کس آشنا ندارد
گر عزت گل گیا ندارد
...گری جدا ندارد
یارم که سر وفا ندارد
در سر بجز از جفا ندارد
بهر همه دارد او وفا لیک
بهر من مبتلا ندارد
هر کو برهش سری فدا کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.