گنجور

 
نورعلیشاه

یارم که سر وفا ندارد

در سر بجز از جفا ندارد

بهر همه دارد او وفا لیک

بهر من مبتلا ندارد

هر کو برهش سری فدا کرد

چون من خبری ز پا ندارد

بی صیقل ز برای دیگران است

جز هجر برای ما ندارد

بیگانه کجا شود خبردار

کز وی خبر آشنا ندارد

قاصد ز کدام ره فرستم

آنجا که رهی صبا ندارد

آن کس که مرا از او جدا کرد

گویا خبر از خدا ندارد

بزمی که صفای آن ز نور است

بی نور دمی صفا ندارد

 
 
 
جهان ملک خاتون

دلبر غم حال ما ندارد

یک ذرّه به دل وفا ندارد

در خاطر او مگر وفا نیست

یا خود سر و برگ ما ندارد

از حد بگذشت جور بر ما

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
شاه نعمت‌الله ولی

هر کس که هوای ما ندارد

گویا خبر از خدا ندارد

آنکس که نخورد دُردی درد

بی درد بُود دوا ندارد

هر چند که شاه ذوق دارد

[...]

شیخ بهایی

گیتی که سر وفا ندارد

گوئی که کس آشنا ندارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه