گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

توحید و موحد و موحد

این جمله طلب کنش را حمد

یک فاعل و فعل او یکی هم

گه نیک نماید و گهی بد

خمخانه و جام و ساقی ما

می جوی ولی ز مجلس خود

هر چند که عقل ذوفنون است

اما بر عاشقان چه سنجد

در هر دو جهان یکیست موجود

هر لحظه به صورتی مجدد

یک حرف و معانی فراوان

یک نقطه و اعتبار بی حد

دریاب به ذوق قول سید

ای سائل کامل سرآمد

 
 
 
میبدی

قد کان ذو القرنین عمّی مسلما

ملکا تدین له الملوک و تحشد

بلغ المشارق و المغارب ینبغی

اسباب امر من حکیم مرشد

فرأی مغیب الشّمس عند مآبها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای سعد فلک ترا مساعد

اعدای ترا فلکه معاند

ای آنکه طراز دوش گردون

رکن الدین بوالعلاست صاعد

فهرست معالی و معانی

[...]

ظهیری سمرقندی

کم قتیل کما قتلت شهید

ببیاض الطلی و ورد الخدود

آن شد که دلم به هر دری شد

هر لحظه اسیر دلبری شد

دل بر تو نهادم و برین قول

[...]

عراقی

آن را که بخود وجود نبود

او را ز کجا جمال باشد؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه