گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ما به تو هستیم و تو هستی به خود

غیر تو را هست نگوید خرد

غیر یکی در دو جهان هست نیست

گرچه نماید به ظهور آن دو صد

ذات یکی و صفتش بی شمار

شیخ یکی خرقهٔ او بی عدد

وحدت و توحید و موحد یکیست

در نظر عارف ذات احد

نور جمالش بنماید عیان

در بصر هر که نباشد رمد

نیست شود هر چه بود غیر او

گر نکند از نفس خود مدد

سید ما با تو نگویم که کیست

در بر ما آینهٔ در نمد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

چرخ چنینست و بدین ره رود

لیک ز هر نیک و ز هر بد نوند

کمال‌الدین اسماعیل

دل ز غم عشق تو کی جان برد؟

تا که جفای تو برین سان بود

دست کش از دامن تو کوتهست

هر نفسی سوی گریبان برد

لذّت جان کی بود آنرا که او

[...]

سعدی

طبع تو را تا هوس نحو کرد

صورت صبر از دل ما محو کرد

ای دل عشاق به دام تو صید

ما به تو مشغول و تو با عمرو و زید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه