گنجور

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

دل ز غم عشق تو کی جان برد؟

تا که جفای تو برین سان بود

دست کش از دامن تو کوتهست

هر نفسی سوی گریبان برد

لذّت جان کی بود آنرا که او

[...]

سعدی

طبع تو را تا هوس نحو کرد

صورت صبر از دل ما محو کرد

ای دل عشاق به دام تو صید

ما به تو مشغول و تو با عمرو و زید

شاه نعمت‌الله ولی

ما به تو هستیم و تو هستی به خود

غیر تو را هست نگوید خرد

غیر یکی در دو جهان هست نیست

گرچه نماید به ظهور آن دو صد

ذات یکی و صفتش بی شمار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه