توحید و موحد و موحد
این هر سه یکیست نزد اوحد
صد آینه گر یکی ببیند
صد یک بنماید و یکی صد
محدود حدود در ظهور است
آری چو حد است حد و بیحد
آن کس که خدای خویش بشناخت
گویا که خبر ندارد از خود
در دار وجود این و آن هست
در کتم عدم نه نیک و نه بد
مستیم و خراب در خرابات
با ساقی عاشقان مؤبد
بحریست وجود نعمت الله
گاهی در جزر و گاه در مد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قد کان ذو القرنین عمّی مسلما
ملکا تدین له الملوک و تحشد
بلغ المشارق و المغارب ینبغی
اسباب امر من حکیم مرشد
فرأی مغیب الشّمس عند مآبها
[...]
ای سعد فلک ترا مساعد
اعدای ترا فلکه معاند
ای آنکه طراز دوش گردون
رکن الدین بوالعلاست صاعد
فهرست معالی و معانی
[...]
ای کنیت و نام تو مؤیّد
بوالقاسم وانگهی محمد
کم قتیل کما قتلت شهید
ببیاض الطلی و ورد الخدود
آن شد که دلم به هر دری شد
هر لحظه اسیر دلبری شد
دل بر تو نهادم و برین قول
[...]
آن را که بخود وجود نبود
او را ز کجا جمال باشد؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.