آب چشمم دم به دم از دل روایت میکند
قصهٔ جانم به سوز دل حکایت میکند
عاشق مستیم و عقل از خانه بیرون کردهایم
در به در میگردد و از ما شکایت میکند
دست ما بگرفت آن سلطان و ما را برگرفت
پادشاه عادل و ما را حمایت میکند
در ازل بنواخت ما را همچنانی تا ابد
لطف او پیوسته یا ما این عنایت میکند
پیر ما عشق است و دعوت میکند ما را به می
مرشد عشق است و ارشاد و هدایت میکند
شاه ما ساقی میخواران بزم وحدت است
عاشقانه رند را نیکو رعایت میکند
مطرب عشاق ما مستانه میگوید سرود
نعمت الله این غزل از وی روایت میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه بدر از روی خورشیدم حکایت میکند
وین سخن در جان اهل دل سرایت میکند
گرچه میخواهد که ریزد چشم مستش خون دل
زلفش از روی کرم چندین حمایت میکند
شهر دل معمور میدارد شه عشقش ولی
[...]
آن که از اوضاع خود دایم شکایت میکند
خاطر دشمن فزون از خود رعایت میکند
میشود سرحلقه روشندلان روزگار
هرکه چون چشم آشنایی را رعایت میکند
نیست ایمن از گزند شوخ چشمان جهان
[...]
پیش خود تا فکر نفع بینهایت میکند
کارفرما کارگر را کی رعایت میکند
ماه نو با روی پر خون شفق را کن نگاه
کان ز داس و دست دهقانان حکایت میکند
فوری از نای وزیر آید نوای راضیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.