گنجور

 
صائب تبریزی

آن که از اوضاع خود دایم شکایت می‌کند

خاطر دشمن فزون از خود رعایت می‌کند

می‌شود سرحلقه روشندلان روزگار

هرکه چون چشم آشنایی را رعایت می‌کند

نیست ایمن از گزند شوخ چشمان جهان

عاشق مسکین که اظهار شکایت می‌کند

ابر احسان می‌کند در خاک تیغ برق را

باد دستی خرمن ما را هدایت می‌کند

کارفرمای غضب را خشم می‌سوزد نخست

بعد از آن در دیگران گرمی سرایت می‌کند

نور خود را بر زمین هرگز نماند آفتاب

عشق صائب عاقبت دل را هدایت می‌کند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode