ترک عشقش ملک جان بگرفت و غارت می کند
حاکم است و پادشاهانه امارت می کند
می کند ویران سرای عقل و بیخش می کند
آنگهی از لطف خود آن را عمارت می کند
جانفروشی می کند دل بر سر بازار عشق
سود می یابد در این سودا تجارت می کند
هر که دُرد درد عشق او به درمان می دهد
بی خبر در دین و در دنیا خسارت می کند
عشق سرمست است و درکوی مغان دارد وطن
می زند خوش چشمکی ما را اشارت می کند
خلوت ما قبلهٔ حاجات سرمستان بود
هر کجا رندیست می آید زیارت می کند
نعمت الله سرخوش است از عشق می گوید سخن
عقل کل تحصیل این لفظ و عبارت می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خانه زین آن بت زینگر عمارت می کند
هر که زین گوید به پشت خود اشارت می کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.