عاشق جانانم و جانم خروشی می کند
مستم و از مستیم خمخانه جوشی می کند
خستگان عشق را ساقی شرابی می دهد
این دوا از بهر دُرد درد نوشی می کند
می دهد محمود ایاز خویش را تشریف خاص
پادشاهی این کرم با کهنه پوشی می کند
دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش
ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند
چون کنم اسرار دل با زاهد هشیار فاش
جان سرمستم هوای می فروشی می کند
گفتمش جامی بده گفتا بگیر اما خموش
جانم از ذوق این حکایت با خموشی می کند
نی حدیث نعمت الله می کند با عاشقان
ناله اش بشنو که از جان خوش خروشی می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و حال و هوای مستی و شوق سخن میگوید. او خود را عاشق جانان میداند و احساساتش به شدت در حال جوشش است. شاعر به تمثیل خمخانه و ساقی اشاره میکند که معتادان عشق را با شراب و نشئهای میسازد تا دردهایشان را تسکین دهد. او همچنین با اشاراتی به محمود و ایاز، به مقام و عظمت عشق اشاره میکند.
شاعر میگوید که عقل او را به بیرون رانده و حالا به راز دلهایش نمیتواند با زاهدها فاش کند. او میخواهد جامی از شراب بگیرد، اما از خموشی و ذوقش نیز به نوعی مینالد. در نهایت، او نالههای عاشقانهاش را به درگاه خداوند نسبت میدهد و میگوید که این نالهها نشان از خرسندی و شوق عمیقش دارند.
هوش مصنوعی: عاشق محبوبم هستم و در درونم حالتی پر شور و هیجان به وجود آمده است. حالتی که به خاطر سرمستیام، مانند جویبار حسی از مکان شاد و پرجنبوجوش فوران میکند.
هوش مصنوعی: ساقی به خستگان عشق شرابی میدهد تا آرامش یابند و از دردهایشان کاسته شود.
هوش مصنوعی: محمود به ایاز، که دوست و خدمتکارش است، احترام ویژهای میگذارد. او با کمال سخاوت و کرامت، به ایاز که لباس کهنهای بر تن دارد، توجه خاصی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: عقل و فکر من دچار دردسر شده بود و به همین خاطر آن را از خانهام بیرون کردم. حالا آن عقل در آستانه در ایستاده و بهطور پنهانی گوش میدهد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم رازهای دل خود را با زاهدی که هوشیار است در میان بگذارم، در حالی که جان سرمستم به شراب علاقهمند است؟
هوش مصنوعی: به او گفتم جامی به من بده، او گفت بگیر ولی ساکت باش. جانم از خوشحالی این داستان، با سکوتش بیشتر به وجد میآید.
هوش مصنوعی: نعمتهای خدا را با عاشقان بیان میکند. نالههای او را بشنو که از دل، شاد و خوشحال است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند
جان مستم از هوای او خروشی می کند
باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد
زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند
دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.