به یمن دولت وصلش جهان در حکم ما باشد
چنین شاهی که ما داریم در عالم که را باشد
خراباتست و ما سرمست و ساقی جام می بر دست
چنین بزمی ملوکانه نمی دانم کجا باشد
اگر درد دلی داری بیا و نوش کن جامی
که جام دُرد درد او به از صاف دوا باشد
چنان مستغرق عشقم که خود از وی نمی دانم
در این دریا به هر سوئی که بینم عین ما باشد
محب غیر کی باشم چو یار نعمت اللهم
کجا با خلق پردازم چو محبوبم خدا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از شور و شوق در مینوشی و عشق میپردازد. شاعر به رابطه عمیق بین دولت و جهان اشاره میکند و از وضعیت خوشحال یک شاه صحبت میکند. او به میخانه و مستیاش اشاره دارد و میگوید که در این بزم ملوکانه، درد و خوشی به هم آمیختهاند. شاعر به عشق عمیق خود اشاره دارد و از اینکه در عشق غرق شده است صحبت میکند، به طوری که خود را در این دریا نمییابد. در پایان، او به یاری خداوند اشاره میکند و میگوید که عاشق غیر خدا نیست و آرامش را در عشق الهی میجوید.
هوش مصنوعی: به لطف وجود او، دنیا باید به این صورت باشد. چنین پادشاهی که ما داریم، در این عالم کسی دیگر را ندارد.
هوش مصنوعی: ما در میخانهای هستیم و سرمست از شراب، در حالی که ساقی جام را در دست دارد. نمیدانم چنین مهمانی با عظمت و باشکوه در کجا برپا شده است.
هوش مصنوعی: اگر در دل تو غمی هست، بیایید و یک جام بنوشید، زیرا این نوشیدنی تلخ بهتر از داروی خالص است که نمیتواند درد شما را آرام کند.
هوش مصنوعی: چنان در عشق غرق شدم که خودم را فراموش کردم و در این دریا هر جا که نگاه میکنم، تصویر خودم را میبینم.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به غیر از محبوب خود محبت کنم، وقتی که یار من نعمت خداست؟ چگونه میتوانم با دیگران ارتباط برقرار کنم، وقتی محبوب اصلیام خداست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پسر کو چون پدر باشد ستایش را سزا باشد
پدر کز جان و دل چونان پسر جوید روا باشد
پسر نزد پدر زیرا گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکو خو و نیکو لقا باشد
پسر باید که چون تو نیکنام و پارسا باشد
[...]
دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد
جهان پر خوبرویانند آن کن کت روا باشد
ترا گر من بوم شاید وگر نه هم روا باشد
ترا چون من فراوانند مرا چون تو کجا باشد
جفاهای تو نزد من مکافاتش به جا باشد
[...]
پس از توحید جان افزای تا جانم به جا باشد
به زهد و موعظت گفتن خدا بر من گواباشد
همی بر خویشتن گیرم گوا آن پادشاهی را
که در ملکش نوای مرغ تسبیح و دعا باشد
خداوندی جهانداری ز روی آسمان او را
[...]
نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
نشانی ده اگر یابیم وان اقبال ما باشد
تو خورشید جهان باشی ز چشم ما نهان باشی
تو خود این را روا داری وانگه این روا باشد
نگفتی من وفادارم وفا را من خریدارم
[...]
مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد
محال است این که جانم با صبوری آشنا باشد
نخواهد مرده کس خود را، ولی من زین خوشم، زیرا
ز جان خویش در رنجم که پهلویت چرا باشد
نپنداری ز بهرش رنجها دیده ست این دیده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.